بى مهرى قرار داد و از خود طرد نمود. (1) مؤلف " تاريخ سياسى اسلام " مى نويسد: " سليمان دربارهء واليان خود، نظريات خصوصى إعمال مى كرد، بعضى را مورد عنايت قرار مى داد و براى از ميان بردن بعضى ديگر، نقشه مى كشيد.
از جمله كسانى كه سليمان با آنان دشمنى داشت " محمد بن قاسم " والى " هند " و " قتيبة بن مسلم " والى ماوراء النهر و " موسى بن نصير " والى اندلس بود... " (2) و اين دشمنيها، همه از انگيزههاى شخصى او سرچشمه مى گرفت.
فساد دربار خلافت سليمان بن عبد الملك مردى فوق العاده حريص، پرخور، شكمباره، خوش گذران و تجمل پرست بود او به اندازهء چند نفر عادى غذا مى خورد! سفرههاى وى هميشه رنگين و اشرافى بود. او لباسهاى اشرافى و گران قيمت و گلدوزى شده مى پوشيد و در اين باره به قدرى افراط مى كرد كه اجازه نمى داد خدمتگزاران و حتى مأموران آبدارخانه با لباس عادى نزد او بروند بلكه مجبور مى شدند هنگام شرفيابى، لباس گلدوزى شده و رنگين بپوشند! تجمل پرستى كم كم از دربار خلافت به ساير شهرها نيز سرايت كرد و اين گونه لباسها در يمن و كوفه و اسكندريه نيز در ميان مردم معمول گرديد. (3) 3. عمر بن عبد العزيز با آنكه طبق وصيت " عبد الملك بن مروان " (پدر سليمان) ولى عهد سليمان، برادرش " يزيد بن عبد الملك " بود، اما هنگامى كه سليمان بيمار شد و دانست مرگ او فرا رسيده است بنا به مصالحى، عمر بن عبد العزيز را براى جانشينى خود تعيين نمود.
پس از مرگ سليمان، مردم از اين انتخاب استقبال نموده با رضايت كامل با عمر بن