هستند كه در نخستين حمله تار و مار خواهند شد.
زيد كه سابقهء بى وفائى و پيمان شكنى مردم عراق را از زمان پدر بزرگ و عمويش امام حسن (عليه السلام) و نياى بزرگوارش حسين (عليه السلام) فراموش نكرده بود، چندان به وعدههاى آنان دل گرم نبود، ولى در اثر اصرار فوق العادهء آنان از رفتن به مدينه صرف نظر نمود، و در كوفه توقف كرد، مردم گروه گروه با او بيعت مى نمودند به حدى كه فقط از اهل كوفه بيست و پنج هزار نفر آماده ى جنگ شدند.
از طرف ديگر يوسف بن عمرو، تجمع نيروهاى ضد اموى را پيرامون زيد مرتبا به هشام گزارش مى داد، هشام كه از اين امر به وحشت افتاده بود، دستور داد يوسف بى درنگ به سپاه زيد حمله كند و اين حركت را هر چه زودتر سركوب نمايد.
نيروهاى طرفين بسيج شدند و جنگ سختى در گرفت، زيد با كمال دلاورى و شجاعت مى جنگيد و پيروان خود را به ايستادگى و مقاومت دعوت مى كرد. جنگ تا شب طول كشيد، در اين هنگام تيرى از جانب دشمن، به پيشانى زيد اصابت كرد و در پيشانى او فرو رفت.
زيد كه بر اثر اصابت تير، قادر به ادامهء جنگ نبود، و از طرف ديگر عده اى از يارانش را در جنگ از دست داده وعدهء ديگرى تيز متفرق شده بودند، ناگزير دستور عقب نشينى صادر كرد. شب، طبيب جراحى را آوردند تا پيكان تير را از پيشانى زيد بيرون بياورد، ولى پيكان به قدرى در عمق بدن او فرو رفته بود كه بيرون كشيدن آن به آسانى مقدور نبود سرانجام طبيب، پيكان را از پيشانى زيد بيرون كشيد ولى بر اثر جراحت بزرگ تير، زيد به شهادت رسيد.
ياران زيد پس از مشاورهء فراوان، تصميم گرفتند جسد او را در بستر نهرى كه در آن حدود جارى بود، به خاك سپرده و آب را روى آن جارى سازند تا مأموران هشام آن را پيدا نكنند به دنبال اين تصميم، ابتداء آب نهر را از مسير خود منحرف نموده، پس از دفن جسد زيد در بستر نهر، مجددا آب را در مسير خود روان ساختند.