بلى من زراره پسر أعينم.
به حمران خيلى شباهت دارى، من تو را از قيافه ات شناختم.
آيا حمران به مكه نيامده است؟
نه، ولى خدمت شما سلام رساند.
حمران از مؤمنان راستين است، او هرگز از دين حق، بر نمى گردد، از من به حمران سلام برسان.... (1) فرقهء مرجئه گفتيم در عهد صادقين (عليه السلام) گروههاى كلامى متعددى به ظهور پيوستند، يكى از نمونههاى بارز اين جمعيتها، فرقه " مرجئه " بود، مرجئه: يعنى كسانى كه رجاء و اميد عفو دارند بى آنكه فعلا عملى داشته باشند. بنى اميه از يكسو با شيعه مواجه بودند كه بنى اميه را قاتل بنى هاشم و غاصب خلافت مى دانستند و از سوى ديگر، با خوارج مواجه بودند كه بنى اميه را كافر دانسته قيام بر ضد آنها و از بين بردن حكومت شان را واجب مى شمردند، و چون هر يك از اين دو دسته براى اثبات ادعاى خود، يك سلسله دلايل دينى در دست داشتند كه بنى اميه قادر به ابطال آنها نبودند لذا فرقهء مرجئه را بوجود آوردند تا در برابر شيعه و خوارج، دلايلى اقامه كرده در ميدان مبارزهء دينى - سياسى، در مقابل آن دو دسته ايستادگى كنند.
فرقهء مرجئه ايمان را عبارت از اعتقاد قلبى محض مى دانستند، و هيچ گونه پشتوانهء عملى اين اعتقاد را لازم نمى شمردند. به عقيدهء اين فرقه، كافى بود كه انسان قلبا مؤمن باشد تا جان و مالش، از نظر اسلام محترم شمرده شود و در آخرت نيز رستگار شود ديگر عمل به احكام ضرورت ندارد در واقع نوعى اباحه گرى داشتند. اين فرقه اعلام مى كردند كه: " با وجود ايمان، هيچ گناهى ضرر ندارد، آن چنان كه با وجود كفر، هيچ عبادتى فايده ندارد "! و باز مى گفتند: " ايمان عبارت از اعتقاد قلبى است، كسى كه قلبا ايمان دارد، هر قدر به زبان، اظهار كفر كند يا بت بپرستد! يا آنكه در كشور اسلامى طبق آئين يهود و