مجلس " حفص بن غياث " كه حديث مى گفت حضور پيدا نمايم و احاديث او را يادداشت نم. وقتى به بصره برگشتم، در " نباته " ابن ابى خدويه را ملاقات كردم او گفت: " سليمان! از كجا مى آيى؟ " گفتم: " از كوفه ". گفت: " حديث چه كسى را نوشتى؟ " گفتم: " آرى " گفت:
" حديثى را كه دربارهء گوسفند قربانى، حفص از جعفر بن محمد (عليها السلام) از پدرش از ابوسعيد خدرى روايت كرده اند، نوشتى؟ " گفتم: " نه! " گفت: " چشمت گريان باد! پس در كوفه چه مى كردى؟ " منقرى گويد: " خورجين خود را نزد ابن ابى خدويه گذاشتم، دوباره به كوفه بازگشتم و باز به خانهء حفص بن غياث وارد شدم. حفص پرسيد: " از كجا مى آيى؟ " گفتم:
" از بصره " گفت: " پس چرا باز برگشتى؟ " گفتم: " از ابن ابى خدويه چنين و چنان شنيدم ".
حفص آن حديث را براى من روايت كرد و من مجددا بازگشتم ".
3. سفر به مصر و شام " جابر " يكى از آن چند نفر صحابى است كه به كثرت نقل و روايت از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) شهرت دارند و عامل نخست، حس دانش دوستى جابر است كه حتى براى شنيدن يك حديث از مدينه به مصر رفت و اين سفر با وسايل آن روز، يك ماه طول كشيد.
" احمد بن حنبل " در " مسند " خود نقل مى كند كه " جابر بن عبد الله انصارى " صحابى معروف و سالمند از مدينه به شام رفت تا حديثى را كه عبد الله بن انيس جهنى از پيامبر عاليقدر اسلام روايت كرده است از خود او بشنود و واسطهاى در ميان نباشد. حديث همان حديثى بود كه در مورد حقوق همسايه و برادر دينى بود و گذشت.
" سيوطى " در " حسن المحاضرة " نقل مى كند كه جابر شنيد كه " عبد الله بن انيس جهنى " حديثى را راجع به قصاص از پيامبر شنيده است و چون ديگرى اين حديث را به ياد نداشت و " عبد الله " نيز مدتى پيش به مصر مهاجرت كرده بود، جابر خود را براى شنيدن مستقيم اين حديث آمادهء مسافرت به مصر كرد. خود جابر گويد:
"... به بازار رفتم و شترى را خريدم، سپس زاد و راحلهام را آماده كردم. يك ماه روى شتر نشستم تا به مصر رسيدم، تا حديثى را سؤال كنم. به در خانهء " عبد الله بن انيس " رسيدم، و سلام كردم و غلام سياه زنگى از منزل خارج شد، و گفت: " تو كيستى؟ " به او