" ابن ابى يعفور " كه يكى ديگر از ياران پيشواى ششم است، مى گويد: " روزى به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: من هميشه دسترسى به شما ندارم و نمى توانم هر وقت كه بخواهم به خدمت شما شرفياب شوم، گاهى بعضى از شيعيان مسائلى از من مى پرسند كه در پاسخ آن ناتوان مىمانم، امام صادق (عليه السلام) فرمود: " چرا از محمد بن مسلم ثقفى سؤال نمى كنى؟ او احاديث ما را از پدرم شنيده و مورد توجه و علاقهى پدرم بود و پدرم از او رضايت داشت ". (1) محمد بن مسلم كتابى بنام " أربعمائة مسألة " (چهارصد مسأله) تأليف نموده بود كه گويا پاسخ چهارصد مسأله اى بود كه از پيشواى پنجم و ششم شنيده بود. (2) محمد بن مسلم وفقهاى اهل تسنن!
فقها و دانشمندان بزرگ اهل تسنن مشكلات علمى خود را از محمد بن مسلم مى پرسيدند و از دانش او كه محصول درك محضر پر فيض پيشواى پنجم بود، بهرهمند مى شدند.
وى مى گويد: شبى پشت بام خانهء خود خوابيده بودم، ناگهان در خانه را زدند، گفتم كيست؟ شخصى صدا زد: بيا پائين با شما كار دارم. از پشت بام پائين آمدم ديدم زنى است گفت: دختر تازه عروسم، هنگام وضع حمل جان سپرده است ولى گويا بچه هنوز در شكم مادر زنده است، و حركت مى كند تكليف ما چيست؟
گفتم: روزى عين اين مسألة را از امام باقر (عليه السلام) سؤال نمودند امام فرمود: " بايد شكم مادر را شكافت و بچه را بيرون آورد آنگاه گفتم من مخفيانه زندگى مى كنم و كسى از محل سكونت من با خبر نيست تو چگونه به اينجا آمدى؟
گفت: من ابتداء پيش ابوحنيفه رفتم وحل اين مشكل را از او خواستم، ابوحنيفه گفت: من حكم اين مسألة را نمى دانم هم اكنون برو پيش محمد بن مسلم، او حتما جواب سؤال تو را خواهد داد ولى وى هر چه در جواب گفت، برگرد به من نيز اطلاع بده!
محمد بن مسلم مى گويد: آن زن رفت، فرداى آن شب وارد مسجد شدم. با صحنهء