باقر (عليه السلام) فرمود: گويا مى بينم قومى را كه در مشرق قيام كرده حق را مى طلبند ولى حق را به آنها نمى دهند، باز مى طلبند، باز حق را به آنها نمى دهند، چون چنين ديدند، شمشيرهاى خويش بر شانه خود گذاشته قيام مسلحانه مى كنند، در اين زمان حق را به آنها مى دهند ولى آنها قبول نمى كنند و گويند: بايد خود قيام به حق كرده و حكومت تشكيل بدهيم و چون حكومت را تشكيل دادند آن را تحويل نمى دهند مگر به صاحبتان (امام زمان (عليه السلام)) كشتگان آنها شهيداند، بدانيد اگر من آن زمان درك مى كردم خودم را در اختيار آن كار مى گذاشتم نگارنده گويد: چون اين حديث با انقلاب اسلامى ايران بسيار تطبيق مى شود لذا عين حديث را مى آوريم.
" عن ابى خالد الكابلى عن ابى جعفر (عليه السلام) انه قال: كأنى بقوم قد خرجوا بالمشرق يطلبون الحق فلا يعطونه ثم يطلبونه فلا يطونه، فاذا رأوا ذالك وضعوا سيوفهم على عواتقهم فيعطون ما سألوه فلا يقبلونه حتى يقوموا ولايدفعونها الا صاحبكم، قتلاهم شهداء، اما انى لو ادركت ذلك لاستقيت نفسى لصاحب هذا الامر ".
تخصص در علوم در زمان پيشواى پنجم و ششم كه نهضت علمى و فرهنگى اسلام شكوفا شد، در اثر برخورد معارف اسلامى با فلسفه و عقايد و آراى فلاسفه و دانشمندان يونان و روم، رشتههاى مختلف علمى به وجود آمد و شبهات و اشكالات گوناگونى در ميان دانشمندان رواج يافت، از اين رو امام باقر (عليه السلام) و همچنين امام صادق (عليه السلام) هر يك از شاگردان خود را در رشته اى كه با ذوق وقريحهء او سازگار بود، تعليم و تربيت مى نمودند و در نتيجه، هر كدام از آنان در يك يا دو رشته از علوم مانند: حديث، تفسير، كلام، و امثال اينها تخصص پيدا مى كردند.
گاهى امام، دانشمندانى را كه براى بحث و مناظره مراجعه مى كردند، راهنمائى مى كرد تا با يكى از شاگردان، كه در آن رشته تخصص داشت، مناظره كند.
" هشام بن سالم " مى گويد: روزى با گروهى از ياران امام صادق (عليه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بوديم، يك نفر مرد شامى اجازهء ورود خواست و پس از كسب اجازه، وارد