يا افلح! چرا گريه نكنم شايد خداوند با نظر رحمت به من نگاه كند كه فرداى قيامت پيش او به رستگارى برسم.
آنگاه بيت را طواف كرد، و آمد در نزد مقام ابراهيم نماز خواند و چون از سجده سر برداشت ديدم جاى سجده اش از كثرت اشك خيس شده است، آن حضرت چون مى خنديد مى گفت: خدايا مرا مورد غضب قرار مده، " اللهم لاتمقتنى ". (1) 5. ابوحمزه ثمالى:
ابوحمزه گويد: سعد بن عبد الملك كه از اولاد عبد العزيز بن مروان بود و امام او را سعدالخير مى ناميد محضر امام باقر (عليه السلام) آمد، و مانند زنان رقيق القلب اشك مى ريخت.
امام فرمود: يا سعد! چرا گريه مى كنى؟! عرض كرد چرا گريه نكنم حال آنكه از خانواده بنى اميه هستم و خدا آنها را در قرآن شجرهء ملعونه ناميده است.
امام فرمود: تو از آنها نيستى، تو اموى هستى از ما اهل بيت. آيا نشنيده اى قول خدا را كه ابراهيم (عليه السلام) نقل مى كند، فرمود: " فمن تبعنى فانه منى ". (2) 6. بريد بن عجلى:
بريد بن معاويهء عجلى گويد: محضر ابن جعفر (عليه السلام) بودم، مردى كه از خراسان آمده بود داخل منزل آن حضرت گرديد، او پاهاى خود را نشان داد كه در اثر پياده رفتن چاك چاك شده بود، من از خراسان آمده ام به خدا قسم مرا از خراسان و از راه دور به اينجا نياورده مگر محبت شما اهل بيت. امام (عليه السلام) فرمود: " والله لو احبنا حجر حشرة الله معنا وهل الدين الا الحب ". (3) به خدا قسم اگر سنگى هم ما را دوست بدارد، خدا آن را با ما محشور خواهد فرمود، آيا دين جز محبت چيز ديگرى است؟ يعنى دين در محبت خلاصه مى شود.
7. محمد بن نعمانى:
محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب غيبت ص 273 از ابوخالد كابلى نقل كرده كه امام