عذابى متوجه خلفا نيست! (1) البته شهادت اين عده به همين سادگى نبود، بلكه گوشه اى از سياستهاى مزورانه بنى اميه به منظور تثبيت حكومت خود به شمار مى رفت زيرا بنى اميه براى تأمين مقاصد سياسى خود، يك جمعيت فكرى بوجود آورده بودند كه فعاليت فكرى آنها وسيله اى براى تحكيم پايههاى حكومت اموى به نام دين بود.
اين گونه جمعيت ها كه به استخدام حكومت اموى در آمده بودند، با يك سلسله تفسيرها و توجيهات دينى، اعمال ضد اسلامى زمامداران اموى را توجيه مى كردند.
يزيد بن عبد الملك يكى ديگر از خلفاى اموى معاصر امام بود او با اتكاء به عوامل تخدير فكرى، و به پشت گرمى زور شمشير و سر نيزه، بر سرنوشت مسلمانان مسلط شد و بنام خلافت اسلامى و جانشينى پيامبر (صلى الله عليه وآله) مقدرات مسلمانان را در دست گرفت، در صورتى كه آنچه در دربار خلافت، مطرح نبود، دلسوزى به حال مسلمانان، و كوشش در جهت رفاه حال مردم بود، يزيد نه تنها قدمى به سود تودههاى مردم بر نمى داشت، بلكه هر گونه صداى اعتراض را در حلقوم خفه مى كرد.
" ابن قتيبه دينورى " مى نويسد:
" يزيد بن عبد الملك در پرتو اخلاق ظاهرى خود پيش از حكومت، در ميان قريش محبوبيت داشت و اگر پس از رسيدن به خلافت هم، طبق روش عمر بن عبد العزيز رفتار مى كرد، مردم از او شكايت نمى كردند ولى وى بر خلاف انتظار همه، پس از رسيدن به قدرت، به كلى تغيير روش داد و عينا رفتار نامطلوب برادرش " وليد " را در پيش گرفت، رفتار او موج نفرت مسلمانان را بر ضد او برانگيخت به حدى كه مردم تصميم گرفتند او را از خلافت بر كنار سازند. او به اندازه اى به حقوق و خواستههاى مردم، بى اعتنا بود كه حتى گروهى از قريش وعده اى از بنى اميه نيز به اعمال او اعتراض مى كردند.
يزيد به جاى آنكه به انتقادهاى مردم گوش فرا داده و در روش خود، تجديد نظر نمايد، بر خشونت و سختگيرى خود مى افزود وعده اى از اشراف قريش و بزرگان بنى اميه