(مسأله 1946) اگر به كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد زكات بدهد، بعد بفهمد قرض را در معصيت مصرف كرده، چنانچه آن بدهكار فقير باشد، مىتواند آنچه را كه به او داده بابت زكات بدهد.
(مسأله 1947) كسى كه بدهكار است و نمىتواند بدهى خود را بدهد اگر چه فقير نباشد انسان مىتواند طلبى را كه از او دارد، بابت زكات حساب كند.
(مسأله 1948) مسافرى كه خرجى او تمام شده، يا مركبش از كار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يا فروختن چيزى خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقير نباشد، مىتواند زكات بگيرد.
ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يا فروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند فقط به مقدارى كه به آنجا برسد، مىتواند زكات بگيرد.
(مسأله 1949) مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكات گرفته بعد از آن كه به وطنش رسيد، اگر چيزى از زكات زياد آمده باشد، بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكات است.
شرائط كسانى كه مستحق زكاتند (مسأله 1950) كسى كه زكات مىگيرد بايد شيعه دوازده امامى باشد و اگر انسان كسى را شيعه بداند و به او زكات بدهد، بعد معلوم شود شيعه نبوده بايد دوباره زكات بدهد.
(مسأله 1951) اگر طفل يا ديوانهاى از شيعه فقير باشد، انسان مىتواند به ولى او زكات بدهد. به قصد اين كه آنچه مىدهد ملك طفل يا ديوانه باشد.
(مسأله 1952) اگر به ولى طفل و ديوانه دسترسى ندارد، مىتواند خودش يا بوسيله يك نفر امين زكات را به مصرف طفل يا ديوانه برساند، و بايد موقعى كه زكات به مصرف آنان مىرسد نيت زكات كند.
(مسأله 1953) به فقيرى كه گدائى مىكند مىشود زكات داد. ولى به كسى كه زكات را در معصيت مصرف مىكند، نبايد زكات داد.