چيز انجام مىدهد پاكى است، پس اگر مثلا نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد، و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند، نمىشود آن لباس را پاك دانست.
(پنجم) - آن كه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است، پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده، نبايد آن چيز را پاك بداند. و نيز اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، پاك دانستن آن چيز محل اشكال است.
(ششم) - آن كه آن مسلمان بالغ، يا مميز طهارت و نجاست باشد.
(مسأله 228) اگر انسان يقين كند كه چيزى نجس بوده پاك شده است يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند آن چيز پاك است، و هم چنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه. و بعيد نيست كه خبر دادن يك نفر عادل يا شخص موثق به پاكى آن نيز كفايت كند.
(مسأله 229) كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدم و انسان به گفته او اطمينان پيدا كند آن لباس پاك است.
(مسأله 230) اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمىكند مىتواند به گمان اكتفاء نمايد.
12 - رفتن خون متعارف (مسأله 231) خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن به طريق شرعى باقى مىماند، چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاك است، چنان كه در مسأله (98) گذشت.
(مسأله 232) حكم سابق مختص به حيوان حلال گوشت است، و در حيوان حرام گوشت جارى نيست، بلكه بنابر احتياط استحبابى در اجزاء محرمه از حيوان حلال گوشت نيز جارى نيست.