شكنجههاى وحشتناكى را به راه مى انداخت.
" مسعودى " مورخ معروف، مى نويسد: " حجاج بيست سال فرمانروائى كرد و تعداد كسانى كه در اين مدت با شمشير دژخيمان وى، يا زير شكنجهء او، جان سپردند، صد و بيست هزار نفر بود و اين عده غير از كسانى بودند كه ضمن جنگها و در جبههء جنگ، به دست نيروهاى حجاج كشته مى شدند.
هنگام مرگ حجاج در زندان معروف وى (كه از شنيدن نام آن لرزه به اندام هر فردى مى افتاد)، پنجاه هزار مرد، و سى هزار زن، زندانى بودند كه شصت هزار نفر آنان عريان و بى لباس بودند! حجاج زنان و مردان را يك جا زندانى مى كرد. زندانهاى وى، بدون سقف بود، از اين رو زندانيان بدبخت، از گرماى تابستان، و سرماى زمستان در امان نبودند. (1) جنايات حجاج، مختص عراق نبود، بلكه پيش از آن، نيز هنگامى كه استاندار حجاز بود، اهل مدينه را در فشار و شكنجه قرار مى داد و آن دسته از ياران پيامبر (صلى الله عليه وآله) را كه هنوز در قيد حيات بودند، آزار و اذيت مى كرد. او روزى تصميم گرفت خانههاى شهر مدينه را درهم بكوبد و اين شهر بزرگ اسلامى را كه روزى محل نزول وحى و مركز نشر اسلام بود، از بين ببرد، خوشبختانه او موفق به اجراى نقشهء پليد خود نشد. (2) يكى از بزرگترين شخصيتهائى كه به دست حجاج به شهادت رسيد، " سعيد بن جبير " فقيه و مفسر معروف ومحدث نامى و شيعى بود تنها جرم او اين بود كه از ولايت و دوستى على (عليه السلام) برخوردار بود و نمى خواست اى مؤدت را به ثمن نجس متاع دنيوى بفروشد! (3) اغلب زندانيان او را سادات و بازماندگان خاندان پيامبر و رجال بزرگ و با فضيلت علوى تشكيل مى دادند زيرا حجاج عداوت و دشمنى عجيبى با بنى هاشم داشت، و با فرزندان و علاقمندان اميرمؤمنان (عليه السلام) با خشونت هر چه تمام تر، رفتار مى كرد به حدى كه هزاران نفر از آنها قربانى بى گناه، ساديسم مرگبار حجاج شدند. اين موج ظلم و ستم اختصاص به حوزه ء