توجيه شرعى خونريزيهاى بى امان حجاج بن يوسف ثقفى و ميخوارگى و هرزگى يزيد بن معاويه، ووليد بن مروان، و يزيد بن عبد الملك كه اوالأمر معرفى شده بودند مسائل مختلفى را مطرح مى ساختند مانند: مسألة جبر و اختيار و سرنوشت مرتكبين گناهان كبيره وصغيره، مخلد بودن آنان در آتش يا عدم آن، قبولى توبه يا عدم پذيرش آن، مسئلهء عدل و ظلم و مطرح شدن مسألة " منزلة بين المنزلتين " وتأويل گران آيات الهى در خصوص آيات مربوطه موجى از ناآرامى و اضطراب و تشويش فكرى را بوجود آورده بودند.
پيروان مكاتب اشعرى ومعتزلى، قدرى، جبرى، خوارج، شعوبيه در تكاپو و تلاش بودند مكاتبى كه اغلب محصول تصادمات سياسى و اجتماعى بودند در محيط اسلامى نضج گرفته و روز به روز رشد مى يافتند.
حكومت زور مروانيان، شعراء و گويندگان بى تعهد را به حمايت از خويشتن برانگيخته بودند و اين عوامل و انگيزهها موجب گرديده بود كه از اطراف جهان اسلام، علما و حقيقت جويان براى توجيه و تحكيم عقايد و معارف خود، به سوى هر آن كس كه شايستگى امامت و هدايت عقلى و الهى واقعى را دارند، رو آورند و خود را از تنگناها و فشارهاى روحى و وجدانى آسوده سازند تا درست به احكام الهى عمل نموده باشند و دين خود را جهت دنياى ديگران نفروشند.
امام باقر (عليه السلام) و متعاقب او امام صادق (عليه السلام) مراجع وملاذهايى بودند كه مردم مسلمان، آنان را به راستى مورد توجه و عنايت خاص خود قرار مى دادند و به صورت پنهان يا آشكار به آنان مراجعاتى داشتند و مشكلات دينى خود را با آنان در ميان مى نهادند.
عصرى كه امام باقر (عليه السلام) در آن عصر مى زيست عصر رنسانس علمى در جامعهء اسلامى بود، زيرا با گسترش روز افزون اسلام و پناه آوردن كشورهاى متمدن آن روز به آغوش اسلام، طبعا دامنهء سئوالات در مسائل مختلف اسلامى، گسترده تر و وسيعتر مى نمود و چه كسى براى پاسخگوئى به اين نيازهاى فكرى، شايسته تر از وارث حقيقى علم و دانش