(مسأله 2323) در صورتى انسان مىتواند ضامن شود كه طلبكار و بدهكار و جنس بدهى همه در واقع و نفس الامر معين باشد. پس اگر دو نفر از كسى طلبكار باشند و انسان بگويد من ضامن هستم كه طلب يكى از شماها را بدهم، چون معين نكرده كه طلب كدام را مىدهد، ضامن شدن او باطل است. و نيز اگر كسى از دو نفر طلبكار باشد و شخصى بگويد من ضامن هستم كه بدهى يكى از آن دو نفر را به تو بدهم، چون معين نكرده كه بدهى كدام را مىدهد، ضامن شدن او باطل مىباشد و همچنين اگر كسى از ديگرى مثلا ده من گندم و ده تومان پول طلبكار باشد، و شخصى بگويد من ضامن يكى از دو طلب تو هستم و معين نكند كه ضامن گندم است، يا ضامن پول صحيح نيست.
(مسأله 2324) اگر طلبكار طلب خود را به ضامن ببخشد، ضامن نمىتواند از بدهكار چيزى بگيرد و اگر مقدارى از آن را ببخشد نمىتواند آن مقدار را مطالبه نمايد.
(مسأله 2325) اگر انسان ضامن شود كه بدهى كسى را بدهد، نمىتواند از ضامن شدن خود برگردد.
(مسأله 2326) ضامن و طلبكار - بنابر احتياط - نمىتوانند شرط كنند كه هر وقت بخواهند ضامن بودن ضامن را به هم بزنند.
(مسأله 2327) هر گاه انسان در موقع ضامن شدن بتواند طلب طلبكار را بدهد اگر چه بعد فقير شود، طلبكار نمىتواند ضامن بودن او را به هم زند و طلب خود را از بدهكار اول مطالبه نمايد و همچنين است اگر در آن موقع نتواند طلب او را بدهد ولى طلبكار بداند و به ضامن شدن او راضى شود.
(مسأله 2328) اگر انسان در موقعى كه ضامن مىشود نتواند طلب طلبكار را بدهد و طلبكار چگونگى را نمىدانسته و بخواهد ضامن بودن او را به هم بزند، اشكال دارد، على الخصوص در صورتى كه ضامن پيش از اين كه طلبكار ملتفت شود قدرت پيدا كرده باشد.
(مسأله 2329) اگر كسى بدون اجازه بدهكار ضامن شود كه بدهى او