باشد. و عادل كسى است كه كارهائى را كه بر او واجب است بجا آورد و كارهائى را كه بر او حرام است ترك كند، و نشانه عدالت اين است كه در ظاهر شخص خوبى باشد، كه اگر از اهل محل يا همسايگان او يا كسانى كه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصديق نمايند. و در صورتى كه اختلاف فتوى بين مجتهدين در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدى كه انسان از او تقليد مىكند اعلم باشد يعنى در فهميدن حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد.
(مسأله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مىتوان شناخت:
(اول) آن كه خود انسان يقين كند، مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.
(دوم) آن كه دو نفر عالم و عادل، كه مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم و عادل ديگر با گفته آنان مخالفت ننمايند و ظاهر اين است كه اجتهاد يا اعلميت كسى بگفته يك نفر كه مورد وثوق باشد نيز ثابت مىشود.
(سوم) آن كه عدهاى از اهل علم كه مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، و از گفته آنان اطمينان پيدا مىشود مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند.
(مسأله 4) اگر اختلاف بين دو مجتهد ولو اجمالا معلوم و شناختن اعلم مشكل باشد لازم است احتياط كند، و در صورتى كه احتياط ممكن نباشد بايد از كسى تقليد كند كه گمان به اعلم بودن او دارد. بلكه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد كه كسى اعلم است و بداند ديگرى از او اعلم نيست، بايد از او تقليد نمايد.
(مسأله 5) بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد:
(اول) شنيدن از خود مجتهد.
(دوم) شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند.
(سوم) شنيدن از كسى كه انسان بگفته او اطمينان دارد.
(چهارم) ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته باشد.
(مسأله 6) تا انسان يقين نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است، مىتواند