بنام كتاب الجبر والقدر شمرده اند. ومرحوم صدوق در كتاب توحيد از امام صادق (ع) روايتى به اين مضمون آورده كه سؤال كردم آيا با دعا مىشود قدر را رفع كرد؟ فرمود دعا هم از جمله قدر است و فرمود قدريه مجوس اين امتند و آنان كسانى هستند كه خواستند خداوند را به عدل توصيف كنند افراط كردند و خداوند را از مقام سلطنت و قدرت خود معزول ساختند و در شأن ايشان اين آيه نازل شده: " يوم يسحبون في النار على وجوههم ذوقوا مس سقر انا كل شى خلقناه به قدر " سوره قمر 48 - 49.
شبسترى عارف هم با اين بيت به همين روايت اشاره كرده هر آن كس را كه مذهب غير جبر است نبى فرمود كو مانند گبر است. چنان كان گبر يزدان اهرمن ديد مر اين نادان احمق ما و من ديد. ولى شبسترى نسبت به پيغمبر افترا زده، زيرا چنان كه در روايت سابق بيان شد على (ع) جبريان را نيز مجوس اين امت معرفى كرده و فرق بين جبر اشعرى و جبر شبسترى كه جبر عرفانى است اين است كه اشعرى جابر و مجبور مىبيند ولى شبسترى جابر و مجبور نمى بيند چون او مىگويد جز خدا چيزى در دار هستى نيست و مغايرتى بين مخلوق و خالق نباشد و جابر و مجبورى در كار نيست.
شاهد دوم - روايت چهارم كه در مقام نفى جبر وتفويض نقل كرديم كه معنى امر بين الامرين را لطفى از جانب پروردگار بيان فرموده است مىباشد و ممكن است كه مراد از لطف صرف بنده از معصيت و مساعدت در طاعت باشد بنابر اين تأييد مىكند معنايى را كه مرحوم فاضل استرآبادى ذكر كرده است.
شاهد سوم - روايتى است كه مرحوم كلينى از امام صادق (ع) نقل كرده و خلاصهاش به فارسى چنين است. امام صادق (ع) فرمود نه جبر در كار است نه تفويض بلكه امرى است بين دو امر.
راوى - گفتم امر بين دو امر چيست؟
امام - مثلش اين است كه تو مردى را مشاهده كردى كه مشغول نافرمانى و كار زشت است پس او را نهى كردى و باز داشتى و او قبول نكرد سپس او را به حال خودش وا گذاشتى پس تو او را به نافرمانى و كار زشت وادار نكرده اى.
از اينكه اين مبحث طولانى شد از خوانندگان محترم معذرت مىخواهم، ولى