امام هشتم حضرت " رضا " (ع) است كه " موسى المشرقى " (1) به حضرت " رضا " (ع) عرض كرد " موسى بن صالح " (2) و " ابو الاسود " (3) از شما راجع به هشام بن الحكم پرسش كرده اند فرموده ايد گمراه و گمراه كننده است و در خون " ابو الحسن موسى بن جعفر " (ع) شركت كرده است آيا آنچه اين دو نفر درباره هشام گفتهاند صحيح است؟ چه مىفرماييد اى آقاى ما، آيا او را دوست بداريم؟ فرمود بلى. مجددا عرض كرد آيا بطور قطع او را دوست بداريم فرمود بلى او را دوست داريد بلى او را دوست داريد وقتى كه سخنى گفتم عمل كن و تغيير مده. اينك بيرون رو و بگو به ايشان كه امام مرا امر به دوستى هشام كرده. سپس " مشرقى " رو به اصحاب امام كرد بطوريكه سخن او را امام مىشنيد و گفت من نگفتم كه آنچه درباره " هشام " گفتهام رأى امام است؟
امام سكوت فرمود. از سكوت امام استفاده مىشود كه آنچه قبلا بمشرقى فرموده صحيح است و از باب تقيه وحفظ جان هشام يا خودش فرموده است و پس از رفع محذور امر به دوستى هشام مىفرمايد.
خلاصه آنكه شبههيى نيست كه " هشام " از شيعيان آل محمد و عقيده مند بگفتار آنان بوده و امر ايشان را امتثال مىكرد وخدمت ايشان مكرر مىرسيد و با ايشان بسيار ملاقات مىكرد و اخذ معارف و علوم و احكام مىنمود حتى در امور عادى و بيع وشرى با اتكاء به فرمايش ايشان اقدام مىكرد اگر اين نسبت صحيح بود چگونه او را مىپذيرفتند و در رديف خواص اصحاب خود قرار مىدادند بعلاوه چگونه ممكن بود حضرت " رضا " و حضرت " جواد " عليهما السلام براى او طلب رحمت كنند و استرحام آن دو بزرگوار كاشف از اين است كه از وى چيزى كه موجب حبس امام هفتم (ع) يا قتلش باشد صادر نشده است.
2 - دليلى در دست نيست كه هشام عالما عامدا مرتكب خلاف تقيه شده و زمينه حبس و گرفتارى " موسى بن جعفر " (ع) را فراهم كرده باشد زيرا: