پرنده گاهى مىنشست گاه پرواز مىكرد و تو در مقابلش مانند پرنده اى كه پرش را بريده باشند پس از سقوط نيروى پرواز نداشتى. اما هشام بن سالم به مجرد اينكه احساس مىكرد مىخواهد سقوط كند پرواز مىكرد و اوج مىگرفت. اما هشام بن حكم در استدلال به هيچ وجه از حق و حقيقت منحرف نشد مع ذلك به تو مهلت نداد كه آب دهان خود را فرو برى. برادر شامى در اين عالم حق آميخته به باطل و حقايق مشوب باوهام است. پروردگار انبيا و اوصيا را مأمور فرموده كه باطل را از حق واوهام را از حقايق جدا سازند، انبيا قبل از اوصيا مبعوث شدند و حق را از باطل نشان دار ساختند و اوصيا را كه مورد عنايت مخصوص حق مىباشند و برترى بر ديگران دارند به مردم معرفى فرمودند و چنانچه حق و باطل بر مردم مشتبه نبود و هر يك نشان دار و جداگانه بودند مردم بوجود انبيا واوصياء نيازمند نبودند. شامى عرض كرد:
كسى كه با شما همنشين باشد به حقيقت رستگار است. امام فرمود: افتخار مجالست با پيمبران را فرشتگان بزرگ از قبيل جبريل و اسرافيل و ميكائيل داشتند و اخبار آسمانى براى آن حضرت مىاوردند و نظر به اينكه همان خاصيت كه در مجالست با پيمبر بود (و بدين جهت فرشتگان با آن سرور جليس بودند) در مجالست ما كه نماينده رسول اكرم هستيم مىباشد، چنان است كه گفتى يعنى هر كه با ما همنشينى گزيند رستگار گردد. شامى عرض كرد كه به من افتخار دهيد كه از شيعيان شما باشم و مراسم تشيع و حقايق مذهب را به من تعليم فرمائيد. امام به هشام بن حكم فرمود دوست دارم كه اين مرد شامى تحت تربيت تو واقع شده مراسم تشيع و علوم آل محمد را فرا گيرد. على بن منصور (1) وابو مالك حضرمى (2) گفتند ما ديديم كه مرد شامى بعد از رحلت امام صادق (ع) خدمت هشام مىرسيد و از هداياى شام براى او مىاورد و هشام در مقابل او را از هداياى عراق بهرمند مىساخت. على بن منصور اضافه مىكند كه شامى مرد روشن ضمير و پاك دلى بود.