هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت (فارسي) - سيد أحمد صفائي - الصفحة ٤٥
بن يزيد اباضى " براى اين مدعا از هشام بن الحكم دليل مطالبه مىكند مطابق روايت " مرحوم صدوق " (1) در علل الشرايع " هشام بن الحكم " قريب به اين بيان استدلال مىكند.
(1) " مرحوم صدوق " كه نامش " محمد بن على بن حسين بن موسى بابويه قمى " مكنى " به ابو جعفر " و ملقب " به صدوق " است متولد در حدود سال 306 و متوفى بسال 381 هجرى است.
" مرحوم صدوق " استادى از اساتيد شيعه و ركنى از اركان شريعت و رئيس محدثين و صدوق (بسيار راستگو) در روايت از ائمه دين و متولد به دعاى امام زمان مىباشد. " محمد بن على اسود " گويد پدرش پس از فوت " عثمان بن سعيد عمروى " نايب خاص امام زمان از من تقاضا كرد كه از " حسين بن روح " نايب ديگر امام زمان تقاضا كنم كه از صاحب الزمان در خواست كند كه حضرتش از خدا بخواهد و دعا كند كه خداوند بوى فرزندى عطا كند. من از " حسين بن روح " تقاضا كردم. پس از سه روز به من خبر داد كه امام زمان براى " على بن حسين " دعا كرد و به زودى براى وى فرزند مباركى متولد مىشود كه خداوند بوسيله وى مردم را منتفع مىسازد. و بعد از او اولاد ديگرى براى وى متولد خواهد شد و در همان سال " محمد " بن على " (صدوق) متولد شد و بعد از وى فرزندان ديگرش به دنيا آمدند.
" شيخ طوسى " در كتاب غيبت روايت را با تفاوتى نقل كرده وخلاصهاش چنين است:
گروهى از مشايخ قم روايت كرده اند كه " على بن الحسين بابويه " دختر عموى خود را در حباله نكاح داشت و از وى براى او فرزندى به دنيا نيامده بود. به حسين بن روح نوشت كه از پيشگاه امام زمان تقاضا كند كه حضرتش از خدا بخواهد كه فرزندانى فقيه و دانشمند در دين بوى عنايت فرمايد. جواب از ناحيه مقدسه رسيد كه از اين عيال تو را فرزند نخواهد شد ولى به زودى كنيزى ديلمى، مالك خواهى شد و از او دو فرزند فقيه نصيب خواهد شد. " ابو عبد الله بن سوره " گفته است كه براى " ابو الحسن بن بابويه " (پدر صدوق) سه فرزند به دنيا آمد، دو فرزندش " محمد " و " حسين " فقيه ماهر در حفظ بودند، مطالب و رواياتى كه قميين ديگر حفظ نداشتند آنان حافظ بودند. و براى ايشان برادرى بوده بنام " حسن " كه از لحاظ سن اوسط فرزندان ابن بابويه بوده و مردى عابد و منزوى بوده لكن از فقه بهره يى نداشته است. " ابن سوره " گفته است كه " ابو جعفر (صدوق) وابو عبد الله " برادرش هنگاميكه احاديث را روايت مىكردند مردم از حافظه ايشان تعجب مىنمودند و مىگفتند اين خصوصيت و شأن براى شما به دعاى امام زمان حاصل شده است و اين مطلب به استفاضه از اهل قم روايت شده است.
" شيخ طوسى " در فهرست درباره وى گفته: " محمد بن على بن حسين بن موسى بابويه " مكنى " به ابو جعفر " جليل و بزرگوار و حافظ احاديث وبصير برجال وصراف ونقاد اخبار بوده در محدثين قم از نظر حفظ وكثرت معلومات مانندش ديده نشده. در حدود سيصد كتاب تصنيف كرده وفهرست كتابهايش معروف است ومن آنچه را كه فعلا بخاطر دارم مينگارم. سپس تعداد چهل كتاب از كتابهايش را شمرده....
" نجاشى " گفته كه " صدوق " استاد وفقيه خراسان ووجيه طايفه اماميه بوده وبسال 355 در حال حداثت سن (جوانى) وارد بغداد شده بزرگان طايفه اماميه از وى استماع حديث واستفاده كرده اند.
گروهى از بزرگان مانند " محقق داماد " " شيخ بهائى " " ابن طاووس " - " مجلسى اول " و " دوم " " صاحب حاوى " و " شهيد اول " تصريح بوثاقت وى نموده اند بلكه تمام اصحاب، نظر باينكه حكم بصحت اخبار كتابش يعنى " من لا يحضره الفقيه " كه يكى از كتب اربعه واز مدارك فقه شيعه است نموده اند او را توثيق وتعديل كرده اند ومراسيل او را بعنوان روايات صحيحه تلقى نموده اند چنانكه با مراسيل ابن ابى عمير همين معامله را كرده اند.
" علامه طباطبائى " گفته كه بعضى از اصحاب، احاديث كتاب فقيه را بر ساير كتب اربعه ترجيح داده اند نظر باينكه صدوق از نظر حفظ وضبط وتحقيق وتأمل در روايات بر ديگران مقدم است وكتابش بعد از كتاب كافى نوشته شده وصحت رواياتش را تضمين كرده است وفقط بقصد تصنيف، اخبار را در آن جمع آورى نكرده است، بلكه رواياتى را كه بر طبق آنها فتوى ميدهد وآنها را بين خود وخدايش حجت ميداند در كتابش ذكر كرده.
اضافه بر گواهى بزرگان وعمل آنان " شهيد ثانى " قدس سره در " دراية الحديث " گفته كه مشايخ واساتيد اخبار از حدود زمان " محمد بن يعقوب كلينى " تا زمان ما هيچيك نيازمند باين نيستند كه ارباب رجال بتزكيه آنان تصريح وبعدالت آنان تنصيص نمايند چه در هر زمانى وثاقت وضبط وپرهيزكارى آنان بحدى كه بالاتر از مرتبه عدالت است اشتهار دارد، وشهرت آنان بعدالت، بلكه بمرتبه بالاتر از عدالت، آنان را از توثيق وتعديل بى نياز مينمايد.
وسر اينكه اكثر ارباب رجال از تصريح بوثاقت وعدالت بسيارى از اعاظم خود دارى كرده اند همين است، چه شياع طريق مألوف ومسلك معروفى بين محدثين، براى ثبوت وثاقت وعدالت وجلالت بوده است. و " صاحب حاوى " عدالت " صدوق " را از ضروريات دين شمرده است.
" مرحوم مامقانى " ميگويد از جمله امورى كه گواه جلالت قدر وى ميباشد، روايتى است كه از شخصى عادل وموثق وامين يعنى " سيد ابراهيم لواسانى تهرانى " بسند صحيح، چهل سال قبل برايم نقل شد، وخلاصه آن روايت اينست كه در اواخر سال 1300 هجرى، سيل قبر " مرحوم صدوق " را خراب كرد وبدن شريفش آشكار شد وسيد مذكور از كسانى بوده كه ديده اند بدن وى صحيح وسالم وكوچكترين تغييرى در بدن وى نبوده وگويا روحش در همان آن از بدن وى خارج شده، حتى رنگ حنا در محاسن مبارك وزير پاهايش باقى بوده ولى كفنش پوسيده ومتلاشى شده وعنكبوت بعورتش تار تنيده است. " مامقانى " ميگويد نظر كن بدو كرامت براى آن بزرگوار يكى تازگى ونپوسيدن بدن در مدت قريبا نهصد سال وديگر پرده كشيدن عنكبوت، بامر پروردگار ملكوت، بر عورتش براى اينكه عورتش مكشوف نشود و احترامش كاسته نگردد.
نگارنده: از آنجائيكه جز معصوم هيچكس خالى از نقطه ضعف نيست خرده گيران در صدوق يك نقطه ضعف سراغ دارند وآن عبارت از اين است كه سهو را بر پيغمبر تجويز كرده است وگروهى از دانشمندان با اينكه توثيقش كرده اند اين عقيده ويرا بشدت مورد انتقاد وحمله قرار داده اند. گرچه بعضى از وهابى مسلكان شيعه اين نقطه ضعف را مايه افتخار ودليل روشنى واعتدال وى قرار داده اند.