مخلوق. زيرا خشنودى و خشم در مخلوق عبارت از حالتى است كه از خارج ذات بر وى عارض مىشود و او را از حالى به حالى مىگرداند، چون مخلوق ساخته شده و مركبى است كه ذات او مدخل و محل عوارض است به خلاف خداوند جهان كه ذات اقدسش مدخل و محل عوارض نيست، يگانهيى است احدى الذات (از اجزاء تركيب نشده) احدى المعنى (در صفات او اختلاف و تركيبى نيست بلكه صفاتش عين ذاتش مىباشند) بنابراين خشنودى خدا بمعنى پاداش دادن به عمل نيك، و خشمش بمعنى كيفر دادن به كار زشت است، بدون اينكه حالتى بر او عارض شود كه او را تهييج نمايد، و حالتش را دگرگون سازد، چه دگرگون شدن حال، و انقلاب احوال، از صفات مخلوق، و ممكن ناتوان، و نيازمند مىباشد. و خداوند جهان نيرومند و غالب و قاهر است، به چيزى نيازمند نيست، بلكه مخلوق به او نيازمند مىباشد و ممكنات را بدون نيازمندى بدانها ابداع و اختراع و ايجاد فرموده است.
تكميل: در نسخه كافى عبارت روايت چنين است " لان المخلوق اجوف " مرحوم " ميرداماد " در اينجا بيانى دارد كه ذكر آن براى توضيح معناى (اجوف) مفيد به نظر مىرسد. و آن اين است: " مخلوق " اجوف (ميان خالى) مىباشد، زيرا كه در حكمت ما فوق الطبيعه بر اين مطلب برهان اقامه شده كه هر ممكنى زوج تركيبى است (از ماهيت ووجود تركيب شده) و هر مركب مزوج الحقيقه ميان خالى است و از نظر فقر ذاتى درونش تهى و نيازمند به اجزاء است. و چيزى كه حقيقة اجوف و ميان خالى نيست، همان خداى يگانه است كه به وحدت حقه حقيقيه موصوف است. بنابر اين (صمد) كه مقابل اجوف است اختصاص بذات اقدس حق دارد كه از هر جهت يكتا است. پس با استفاده از اين حديث شريف مىتوان معنى كلمه (صمد) را در سوره توحيد به وجودى كه جوف ندارد به عبارت ديگر به وجودى كه ذات او مدخل مفهومى از مفهومات و چيزى از چيزها واقع نگردد تفسير كرد " (1).