مىاورد، يعنى ايجاد مىكند و معدوم مىسازد صحيح نيست. چه اگر فاعل طبيعت است با آنكه نسبت وجود و عدم به طبايع ممكنات مساوى است چرا بجاى وجود عدم و بجاى عدم وجود را انتخاب نمىكند؟! اگر طبيعت مردم را مىبرد چرا بر نمىگرداند و اگر او بر مىگرداند چرا نمىبرد؟! پس طبايع مردم مجبور و مضطرند.
اى برادر مصرى چرا آسمان در بلندى و زمين در پستى قرار گرفته است؟! چرا آسمان بر زمين فرود نمىآيد؟! چرا زمين با حركت مستقيمه بر زبر طبقات آسمان نمىرود؟!
چرا آسمان و زمين و موجودات آنها به يكديگر متصل نمىشوند!؟
" زنديق ": آسمان و زمين را پروردگارشان نگاه داشته. سپس زنديق بدست امام صادق عليه السلام ايمان آورد.
حمران بن اعين عرض كرد قربانت اگز زنديقها بدست شما ايمان آورند عجبى نيست، چه كفار بدست پدرست ايمان اختيار كرده اند. سپس زنديق تازه مسلمان عرض كرد ما به شاگردى خود مفتخر فرمائيد.
" امام " به هشام فرمود: اين تازه مسلمان را در ظل تعليم و تربيت خود قرار ده.
" هشام " آن مرد را تحت تعليم و تربيت قرار داد. و او معلم ايمان اهل مصر و شام بود و در اثر تربيت هشام چنان از عقايد باطله و اخلاق رذيله پاك و پاكيزه شد كه موجب خشنودى امام صادق (ع) گرديد.
" بيان ": مرحوم " فيض " (1) در كتاب " وافى " مىگويد استاد ما " صدر المحققين " (2)