اجر و پاداش مىخواهم (شايد مرادش اين باشد كه با اينكه اين سفر به قضا و قدر خدا بوده و مادر اين مسافرت مجبور بوديم چگونه مىتوانيم رنج سفر خود را به حساب خدا گذاريم و از وى پاداش بخواهيم مگر اينكه خداوند بفضل خود بما پاداش لطف فرمايد و مؤيد اين معنى جملهاى است كه در طريق " اصبغ بن نباته " (1) آمده است و آن جمله اين است كه پير مرد گفت بنابر اين من براى خود در مقابل رنج اين سفر پاداشى تصور نمىكنم).
" على (ع) ": پير مرد، ساكت باش به خدا سوگند همانا پاداش شما در مقابل اين سفر نزد پروردگار بزرگ است. خداوند به رفتن شما بجبه جنگ و اقامت شما در آن جبهه و برگشت شما پاداش عنايت مىكند، چه شما در هيچ يك از اين حالات مجبور و ناچار نبوديد.
" پير مرد ": با تعلق قضا و قدر الهى به اين سفر چگونه ما در حالات خود مجبور نبوديم و اختيار ما با قضا و قدر خدا چگونه وفق مىدهد؟
" على (ع) ": گمان ميكنى كه قضاء حتمى و قدر لازم پروردگار به مسافرت شما تعلق گرفته بطوريكه براى اراده بنده هيچ تأثير و دخالتى نباشد هم چنان كه بوجود موجودات تكوينى اين گونه قضا و قدر تعلق مىيابد. نه چنين است، چه در اين صورت پاداش و كيفر و امر و نهى باطل و وعد و وعيد ساقط خواهد شد و هيچ نكوهش نسبت به گناهكار و همچنين هيچ ستايش نسبت به نيكوكار و فرمان بردار روا نباشد بلكه نيكوكار به كيفر سزاوارتر از بدكار و بدكار به احسان سزاوارتر از نيكوكار باشد. و اين مقاله، مقاله برادران بت پرستان و حزب شيطان و دشمنان يزدان و جبريان و مجوسان اين امت است. خداوند بندگان را با اختيار خودشان مورد تكليف قرار داده و آنان را با اختيار از كارهاى زشت باز داشته است و در مقابل عمل كم پاداش بسيار براى آنان مقرر فرموده. عصيان و نافرمانى بندگان از نظر مغلوب بودن خدا نيست. يعنى