حركت فلك نخواهد بود و در نتيجه در اثر اين دو حركت هم اختلافى نخواهد بود و چون مؤثرهاى عالم كه نجوم و افلاك مىباشند به مركز اوليه برميگردند و از نظر ابعاد و اتصالات و مناظرات و مناسبات به هيچ وجه اختلافى در ادوار نيست، در حوادث و موجوداتى كه اثر نجوم و افلاك مىباشد نيز اختلافى پديد نيايد و اين تناسخ تناسخ ادوار و اكوار است. و اختلاف در اينست كه دوره كبرى چند سال است، بيشتر از آنان برآنند كه سى هزار سال است و بعضى قائلند كه سيصد و شصت هزار سال است و در اين ادوار حركت و سير ثوابت ملحوظ و معتبر است نه حركت و سير سيارات.
اين بود اصل مذهب تناسخ و قائلين به تناسخ به پنج فرقه منشعب مىشوند:
1 - نسوخيه: گروهى از آنان گويند كه جان انسانى پس از مرگ منتقل به بدن انسان ديگر مىشود مثلا جان زيد منتقل به بدن عمرو و پيوسته از بدنى به بدن ديگر در انتقال و جريان است. و اين گروه را نسوخيه نامند.
2 - مسوخيه: گروهى از آنان را عقيدت آنست كه روح انسان پس از مرگ به بدن حيوانات منتقل و هر روحى به تناسب به بدن حيوانى منتقل مىشود به اين معنى كه روح نيكان و سعداء به بدن حيوانات شريف مانند اسب منتقل مىگردد و روح بدان و اشقياء به بدن حيوانات پست و موذى مانند سگ منتقل مىگردد. روح شخص شجاع به بدن شير و شخص مكار به بدن روباه منتقل مىشود، و اين گروه را مسوخيه نامند.
3 - فسوخيه: گروهى از آنان گويند كه روح اشخاص پس از مرگ به نباتات از قبيل درختان منتقل مىشود، و اين گروه را فسوخيه نامند.
4 - رسوخيه: گروهى گويند كه جانها پس از مرگ بجمادات منتقل مىگردد، و اين گروه را رسوخيه نامند.
5 - گروهى به عكس فرق چهارگانه قائل به تناسخ صعودى مىباشند نه نزولى به اين معنى كه مىگويند روح نباتى پس از مرگ به بدن پست ترين حيوانات مانند كرم منتقل مىگردد و روح او پس از مرگش به بدن حيوانات بالاتر وقويتر منتقل و بتدريج از مرتبهيى بمرتبه يى بالاتر منتقل مىشود تا برسد به انسان و روح انسان پس