پروردگار نسبت داده اند آنچه را كه سزاوار مقامش نيست و آن عبارت از ظلم و ستم و كار عبث و بيهوده است و كدام دشمنى بالاتر از اين است كه خود را منزه از - زشتيها دانند و ساحت قدس خدا را آلوده به قبايح معرفى نمايند.
3 - سر اينكه جبريان حزب شيطانند اين است كه چنان كه شيطان گمراهى خود را به خداوند نسبت داد و گفت: " رب بما اغويتنى " اينان هم گمراهى و كارهاى زشت را به دو نسبت دهند پس مرام آنان مرام شيطان و در اين مرام پيروان اويند.
4 - سر اينكه جبريان را قدريه معرفى فرموده اين است كه تمام امور را از زشت و زيبا به تقدير و مشيت پروردگار دانند.
5 - سر تشبيه جبريان به مجوسيان اين است كه:
1 - چنان كه آنان داراى اعتقاد سست و مقالات باطلى مىباشند اعتقاد و مقاله جبريان نيز باطل است.
2 - چنان كه مجوس گويند خدا از فعل خود كه اهرمن است با اينكه مخلوق اوست بى زار است جبريان نيز گويند خداوند كارهاى زشت را مرتكب مىشود سپس خود را تبرئه مىنمايد و از كار زشت بى زار است.
3 - چنان كه مجوسان گويند نكاح مادران و خواهران به قضا و قدر و اراده پروردگار است، جبريان نيز گويند نكاح مجوس مادران و خواهران خود را به قضا و قدر و اراده پروردگار است.
ناگفته نماند كه كلمه قدريه در لسان اهل بيت هم به جبريه اطلاق شده هم به معتزله گو اينكه اطلاقش به معتزله بيشتر است " شارح مقاصد " مىگويد: در روايات صحيحه آمده است كه قدريه به زبان هفتاد پيغمبر لعنت شده اند. و مراد از قدريه كسانى هستند كه در نفى تقدير و مشيت الهى مبالغه مىكنند و تمام كارها را منتسب به بندگان مىدانند بدون اينكه براى تقدير و مشيت خداوند كوچكترين اثرى قائل باشند. و قدما ومحدثين قدريه را بر مفوضه اطلاق مىكردند چنان كه مرحوم كلينى عنوان باب جبر وتفويض را باب جبر و قدر و امر بين الامرين قرار داده و قدر را مقابل جبر معرفى كرده. و همچنين اصحاب رجال در مقام تعداد كتابهاى هشام بن الحكم كتابى