" ابو شاكر ": اين دانش را از حجاز آورده اى يعنى از امام صادق (ع) - استفاده كرده اى.
3 - " علامه مجلسى " قدس سره " در جلد دوم كتاب بحار الانوار " در باب توحيد از " كتاب احتجاج طبرسى " روايتى از " هشام بن الحكم " آورده كه ما ترجمه آن را براى خوانندگان گرامى مىنگاريم:
" هشام بن الحكم ": " زنديقى " از " امام صادق " (ع) پرسيد آيا گفتار كسانى كه مىگويند: " از ازل با خدا طينتى بوده كه وى را آزار مىداده و به هيچ وجه توانائى نداشته كه از چنگال آن طينت موذيه خلاصى يابد مگر با آميخته شدن با آن، لذا با آن طينت آميخته گشت و از آن حقيقت مختلط موجودات جهان را آفريد " صحيح است؟
" امام ": مقام خدا برتر و ساحت وى از اين گونه نسبتها منزه و پاك است، چقدر ناتوان است آن خدائى كه نتواند خود را از طينت موذيه نجات دهد، با آنكه خدا بايد توانا باشد. اگر آن طينت زنده وازلى بوده، پس خداى قديم دو تا بوده، و با يكديگر امتزاج داشتهاند و به شركت جهان را آفريده اند. اگر چنين باشد مرگ از كجا با خداى ازلى زنده امتزاج نمود؟! " و چگونه مبدأ حيات و زندگانى گشته است؟! اين مقاله مقاله جماعت ديصانيه است (1) كه عقايد آنان از منطق عقل دور