هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت (فارسي) - سيد أحمد صفائي - الصفحة ٢٥
و " ابان " شروع شد طولى نكشيد كه شامى از " ابان " شكست خورد. عرض كرد مىخواهم در فقه با شما صحبت كنم فرمود با زراره صحبت كن در مناظره با زراره هم ديرى نبائيد كه شكست خورده كنار رفت. عرضه داشت مىخواهم در كلام (سخن خدا) با شما سخن بگويم به مؤمن طاق امر فرمود كه با وى در اين موضوع مناظره نمايد با " مؤمن طاق " (1) گفتگو شروع شد گر چه گفت و شنود بسيار شد ولى عاقبت پيروزى نصيب

1 - ابو جعفر محمد بن على بن نعمان الاحول كه بمناسبت اينكه دكانش در طاق المحامل بوده ملقب به مؤمن طاق است در هوشمندى و تيز فهمى و در تميز حق و باطل يگانه آفاق بوده از اصحاب امام ششم و امام هفتم و از متكلمين بنام شيعه بشمار مىرود صاحب تأليفات بسيارى است از جمله كتاب امامت - كتاب معرفت - كتاب رد بر امامت مفضول بر فاضل (كه مذهب معتزله است) كتاب جمل مربوط بطلحه و زبير و عايشه - كتاب اثبات وصيت - كتاب افعل لا تفعل - كتاب مجالس مناظره با ابو حنيفه ومرجئه مىباشد و نظر به اينكه مردم براى صرافى زر و سيم به او مراجعه مىكردند و در تميز قلب و خالص آن مهارتى تمام داشت به حيثيتى كه مردم تعجب مى نمودند او را شيطان طاق مىگفتند يا آنكه مخالفين از نظر عداوت بجاى مؤمن طاق شيطان طاقش مىخواندند. چنان كه معروف است روزى يكى از مخالفين در مجلسى با اتباع خود نشسته بود كه مؤمن طاق از دور نمايان و متوجه جانب ايشان شد چون او را نظر بر وى افتاد از روى تعصب و عناد گفت قد جائكم الشيطان (به حقيقت كه شيطان بسوى شما آمد) ابو جعفر چون اين سخن شنيد اين آيه را خواند: " الم ترانا ارسلنا الشياطين على الكافرين تؤزهم ازا (آيا نمى بينى شياطين را فرستاديم كه كافران را دستخوش خود ساخته مطابق ميل شان آنان را حركت دهند). و مؤمن طاق در بديهه گوئى و حاضر جوابى معروف است روزى يكى از مخالفين بوى گفت تو به رجعت عقيده دارى گفت آرى گفت مبلغ پانصد دينار به من وام ده هنگام رجعت خواهم پرداخت. مؤمن طاق بدون تأمل در پاسخ وى گفت مىترسم به صورت آدمى رجعت نكنى ضامنى معرفى كن كه ضمانت نمايد هنگام رجعت به صورت آدمى برگردى نه به صورت ميمون. مىترسم به صورت ميمون برگردى و من نتوانم طلبم را از تو دريافت كنم. و نيز روزى يكى از مخالفين بوى گفت اگر على بن ابى طالب را در خلافت حقى بود چرا مطالبه حق خود بعد از حضرت رسالت نكرد مؤمن طاق بلا درنگ گفت از آن انديشه داشت كه مبادا طايفه جن به هوادارى خلفاء او را مانند سعد بن عباده بتير مغيرة بن شعبه بكشند. روزى پس از فوت حضرت صادق (ع) ابو حنيفه به مؤمن طاق رسيد از نظر سرزنش و نكوهش گفت مات امامك " امامت مرد " مؤمن طاق بدون تأمل در پاسخ وى گفت لكن امام و پيشواى تو تا وقت معلوم نمىميرد يعنى امام تو شيطان است.
مناظرات مؤمن طاق با مخالفين بسيار است و كتابى جداگانه لازم دارد و ما در اين كتاب فقط به ذكر يك مناظره مختصر او با ضحاك خارجى راجع به امامت على بن ابيطالب (ع) اكتفا مىكنيم ضحاك شارى كه از جمله خوارج بود در كوفه خروج نموده نام خود را امير المؤمنين گذاشت و مردم را به مذهب خود دعوت مىكرد مؤمن طاق نزد وى آمد چون اصحاب ضحاك او را ديدند بر وى حمله كرده او را گرفتند و نزد ضحاك بردند. مؤمن طاق بضحاك گفت من مردى صاحب نظر و بيناى در دين هستم شنيده ام كه تو اهل عدل و انصاف مىباشى بنابراين ميل كردم كه جزء اصحاب تو باشم ضحاك به اصحاب خود گفت اگر اين مرد با ما يار شود كار ما رونقى بسزا خواهد يافت. سپس مؤمن طاق بضحاك گفت چرا شما از على بن ابيطالب بى زارى مىجوئيد و كشتنش را حلال مىشماريد؟ ضحاك گفت براى اينكه او در دين خدا حكم گرفت و هر كه در دين خدا حكم گيرد كشتن او و بى زارى از او روا باشد. مؤمن طاق گفت مرا از اصول دين خود آگاه ساز تا با تو مناظره كنم چنانچه حجتت بر حجتم غالب شد از اصحاب تو خواهم شد و بهتر آنست كه براى تشخيص خطا از صواب هر يك از من و تو در مناظره كسى را بعنوان حكم معين كنيم تا در موارد اختلاف داورى نمايد. ضحاك به يكى از اصحاب اشاره نمود گفت اين مرد را به داورى ميان تو و خودم انتخاب مىكنم كه مردى عالم و فاضل است مؤمن طاق گفت البته به اين مرد داورى مىدهى در دينى كه من مىخواهم با تو مناظره كنم. ضحاك گفت آرى. سخن به اينجا كه رسيد مؤمن طاق به اصحاب ضحاك توجه نموده گفت اينك رئيس شما در دين خدا حكم گرفت ديگر خود مىدانيد با او. چون اصحاب ضحاك اين مقاله را شنيدند چندان شمشيرهاى خود بر بدن او زدند كه هلاك شد.
(٢٥)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 ... » »»
الفهرست
الرقم العنوان الصفحة
1 1 - شرح حال زاره 2
2 2 - اسامى رواتى كه هشام نام دارند 3
3 3 - شرح حال مرحوم سيد مرتضى (اعلى الله مقامه) 6
4 4 - شرح حال مرحوم شيخ مفيد (قدس سره) 7
5 5 - بيان سر ترديد بين كندى و شيبانى و ترديد بين كوفى و بغدادى 10
6 6 - شرح حال جهم بن صفوان 11
7 7 - وجه تسميهء واسط 12
8 8 - شرح حال مرحوم ابن النديم (رضوان الله عليه) 13
9 9 - نقل كلام بعضى از انتقاد كنندگان هشام در بيان انحراف بدوى هشام و پاسخ آن 14
10 10 - شرح حال مرحوم حاجى شيخ عبد الله مامقانى صاحب كتاب تنقيح المقال 16
11 11 - شرح حال مرحوم ابو عمرو كشى صاحب رجال كشى (رحمة الله) 17
12 12 - ترجمهء حمران بن اعين (ره) 24
13 13 - ترجمهء مؤمن طاق (قدس سره) 25
14 14 - ترجمهء حمزهء طيار (رضوان الله عليه) 27
15 15 - ترجمهء على بن منصور ابو الحسن كوفى 28
16 16 - ترجمهء ابو مالك ضحاك حضرمى 28
17 17 - شرح حال مرحوم ابن شهر آشوب (قدس سره) 29
18 18 - ترجمهء قيس ماصر (ره) 30
19 19 - ترجمهء حسن بن على بن يقطين (ره) 31
20 20 - ترجمهء سليمان بن جعفر جعفرى و داود بن قاسم (رحمهما الله) 32
21 21 - شرح حال مرحوم صدوق (قدس سره) 45
22 22 - ترجمهء حسين بن خالد صيرفى 50
23 23 - ترجمهء على بن اسماعيل ابو الحسن اشعرى 52
24 24 - شرح حال مرحوم علامه حلى (اعلى الله مقامه) 52
25 25 - بيان برهان تفكك رحى 56
26 26 - بيان نظريهء جديد مبنى بر اينكه حد فاصلى بين جرم و انرژى نيست 61
27 27 - انتقاد گفتار عبد الله نعمه و بيان اينكه قول بجسميت الوان و طعوم وروايح، مستلزم قول بتداخل نيست 62
28 28 - نقل بعضى از رواياتى كه دلالت بر جسم بودن روح دارد 66
29 29 - ترجمهء موسى المشرقى وموسى بن صالح و ابو الاسود 73
30 30 - مناجات هشام بن الحكم كه حاكى از اخلاص وى نسبت باهل بيت عليهم السلام است 74
31 31 - روايت ابن قولويه از على بن جعفر بن محمد كه حاكى از اين است كه محمد بن اسماعيل براى موسى بن جعفر (ع) سعايت كرد وسبب قتلش را فراهم نمود 75
32 32 - ترجمهء عبد الرحمن بن حجاج 75
33 33 - ترجمهء جميل بن دراج 76
34 34 - ترجمهء محمد بن حمران وبيان اينكه محمد بن حمران نام سه نفر از روات مىباشد 77
35 35 - شرح حال محمد بن ابى عمير 77
36 36 - ترجمهء محمد بن هشام خثعمى 79
37 37 - سر اينكه عامه گمان كرده‌اند كه بدا از امتيازات شيعه است 81
38 38 - ترجمهء هشام قوطى 83
39 39 - ترجمهء جاحظ 84
40 40 - ترجمهء نظام 84
41 41 - شرح حال قاضى نور الله ششترى (قدس سره) 86
42 42 - ترجمهء عباس بن عبد المطلب (ره) 88
43 43 - نامها وعناوين ومراتب و درجات روحانيان سازمان ديانت مسيح (ره) 89
44 44 - ترجمهء عمرو بن عبيد بصرى 97
45 45 - دو سؤال اضافه‌يى كه در روايات سماء والعالم مجلسى در مناظرهء هشام با عمرو بن عبيد است 101
46 46 - ترجمهء يونس بن يعقوب 102
47 47 - ترجمهء ضرار بن عمرو ضبى 105
48 48 - توضيح مثال معروف (اعطانا والله من جراب النورة) و ذكر مورد اصلى آن 121
49 49 - نقل قسمتى كه در ذيل روايت كشى راجع بوفات هشام بن الحكم ديده شده 121
50 50 - شرح حال مرحوم علامهء مجلسى (قدس سره) 123
51 51 - نقل معانى (زنديق) از فرهنگ نفيسى 126
52 52 - معانيى كه دانشمندان براى كلمهء (استوا) و (عرش) ذكر كرده‌اند واينكه كداميك از آن معانى مناسب با مقام است 127
53 53 - نقل كلام فخر الاسلام از كتاب خلاصة الكلام براى توضيح عقيدهء مسيحيان 137
54 54 - بررسى عقايد صوفيه و نقل بعضى از كلمات شيخ عزيز نسفى 140
55 55 - ترجمهء ابن ابى العوجاء و نقل روايتى از كافى 141
56 56 - شرح حال محمد بن يعقوب كلينى (قدس سره) 144
57 57 - شرح حال مرحوم فيض (قدس سره) 148
58 58 - شرح حال مرحوم صدر المتألهين (قدس سره) 149
59 59 - نقل كلام امير المؤمنين براى تأييد اينكه اختلاف شب و روز وحركت آفتاب وماه دو دليل جداگانه مىباشد 153
60 60 - ذكر طبقات شش گانه چشم و توضيح آنها 157
61 61 - ترجمهء ديصانيه و عقايد فرق مختلفة آنان 172
62 62 - شرح حال مانى و عقايدش (نقل از ملل و نحل شهرستانى) 173
63 63 - شرح حال مرقيونيه و فرق آنان (نقل از ملل و نحل شهرستانى) 175
64 64 - ذكر روايتى در تأييد معنايى كه مرحوم ميرداماد (قدس سره) براى (صمد) ذكر كرده 185
65 65 - ترجمهء معاوية بن وهب 188
66 66 - نقل روايتى كه امير المؤمنين (ع) معانى (واحد) را در آن بيان فرموده 189
67 67 - ترجمه وشرح حال خواجهء طوسى (قدس سره) 210
68 68 - ترجمهء فاضل استرآبادى (قدس سره) 213
69 69 - نقل روايتى از امام هشتم براى تأييد معنايى كه فاضل استرآبادى براى امر بين الامرين فرموده 214
70 70 - ذكر روايتى براى تأييد معناى چهارم 216
71 71 - بيان مراد (قول) در آيهء شريفه (فبشر عبادى الذين يستمعون القول الآية) 237