هشام بن الحكم ، مدافع حريم ولايت (فارسي) - سيد أحمد صفائي - الصفحة ٦٦
صورت زيبا هم) خلق توانستى كرد.
و مستفاد از اين آيه آن است كه انسان غير صورتى است كه در آن تركيب شده و چنانچه انسان همان صورت بود اين تعبير صحيح نبود.
و راجع به مؤمن آل يس مىفرمايد: قيل ادخل الجنة قال يا ليت قومى يعلمون بما غفر لى ربى وجعلنى من المكرمين (يس 25 و 26) ترجمه: به اين مرد با ايمان (حبيب نجار) گفته شد وارد بهشت شو گفت: اى كاش ملت من هم از اين نعمت بزرگ آگاه بودند كه خدا در حق من چگونه مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و كرم قرار داد. و از اين آيه استفاده مىشود كه مؤمن آل يس زنده و گويا ومتنعم است هر چند جسمش روى زمين يا در شكم خاك است.
و راجع به كشتگان راه خدا فرمود: ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (ال عمران 168) ترجمه: البته مىپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند بلكه زنده به حيات ابدى شده نزد خدا متنعم مىباشند. با اينكه بدن شهدا روى خاك افتاده و حياتى در آنها نيست شهدا زنده و مرزوق نزد خدا مىباشند و از " صادقين " (ع) روايت شده: گاهى كه ارواح مؤمنان از ابدانشان مفارقت نمايند خداوند آنها را در بدنهايشان جاى دهد و در بهشت متنعمشان فرمايد. و انكار فرموده اند آنچه را كه عامه ادعا كرده اند كه ارواح مؤمنان در حوصله مرغان سبز جاى داده شود و فرموده اند مؤمن نزد خدا بزرگوارتر از اينست كه او را در حوصله حيوانى جاى دهد. و براى ما بر مذهبى كه گفتيم ادله عقليه‌اى است كه مخالف را طعنى بر آن نيست، و نظاير آنچه ياد آور شديم از ادله سمعيه (1)

(١) ظاهر بعضى از اخبار مخالف با اين عقيده مىباشد و بر تجسم روح دلالت مىكند ما يكى از آنها را براى خوانندگان محترم ترجمه مىكنيم:
" هشام بن الحكم " از امام " صادق " (ع) روايتى نقل كرده كه ما يك قسمت از آن را در بخش روايات خواهيم ذكر كرد و قسمت ديگر را كه مربوط به اين مبحث است در اين بخش يادآور مىشويم:
" هشام بن الحكم ": زنديق پرسيد خبر ده مرا از اينكه هنگاميكه چراغ خاموش شد نورش كجا مىرود؟ " امام " - نورش از بين مىرود و بر نمىگردد.
زنديق - پس چرا انكار مىكنيد كه روح انسان هم چنين باشد هنگاميكه بميرد و روحش از بدن مفارقت كند براى هميشه به بدن بر نگردد (مراد اينست كه معادى در كار نباشد).
امام - قياست مقرون به صواب نيست، چه آتش در درون اجسام جاى دارد و اجسام قائم به خود مىباشند پس وقتى كه يكى از اجسام با ديگرى اصطكاك يابد آتش از ميانش آشكار شود و چراغ از آن روشن گردد پس آتش در جسم ثابت و روشنائى زايل است ولى روح جسم لطيفى است كه ملبس به قالب كثيف شده و مانند چراغى كه ياد آور شديم نيست. خداوندى كه در داخل پرده رحم موجودى را از آب صاف آفريد و آن را مركب از اجزاء رگ و پى و استخوان و جز آن قرار داد بعد از مرگش او را زنده مىكند و پس از فنا او را بر مىگرداند.
زنديق - پس روح بعد از مرگ كجاست؟
امام - روح در شكم زمين همان جائى كه بدن دفن شده موجود است تا هنگام بعث ونشور.
با اينكه هشام بن الحكم اين بيان را از معصوم شنيده و خود ناقل آنست چگونه قائل بتجرد روح شده؟! مگر آنكه او هم مانند ديگران ظاهر روايت را تأويل كرده باشد. و ممكن است گفته شود كه اطلاق جسم به روح به اعتبار قيام بنفس است در مقابل عرض و به همين جهت بين روشنى چراغ و روح فرق است، چه روشنى عرض ولى روح جوهر است.
البته اين بيان امام مطابق استعداد و فهم مستمعش بوده و شايد عقيده زنديق اين بوده كه نور و روشنائى عرض است و امام هم مطابق عقيده وى سخن گفته است. والله العالم
(٦٦)
الذهاب إلى صفحة: «« « ... 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 ... » »»
الفهرست