طرف پروردگار حكيم كه آمر و ناهى باشند و مقاصد او را به خلق برسانند ثابت مىگردد.
و ايشان پيمبران و برگزيدگان از مخلوق خدا و حكيمانى مىباشند كه آنان را به حكمت تربيت نموده و پرورش داده و به حكمت برانگيخته است. اينان با آنكه در ساختمان ظاهر به مردم شباهت دارند در هيچ يك از احوال و اخلاق با مردم شركت ندارند. به حكمت از طرف پروردگار نيرومند و مويدند سپس وجود چنين سفير يا اين آمر و ناهى و مدير جامعه بشر در هر عصر و زمانى بوسيله دلائل وبراهينى كه انبيا با خود دارند ثابت مىشود براى اينكه زمين از حجتى كه نشانهيى همراهش باشد كه بر صدق گفتار و عدالتش دلالت كند خالى نگردد.
بيان - " مرحوم مجلسى اعلى الله مقامه " در كتاب " مرآت العقول " در شرح اين خبر بيانى دارد كه خلاصه آن را براى خوانندگان محترم نقل مىكنيم:
" امام " با اين اشاره به برهانهاى متعددى فرموده كه ما دو وجه جامع از آنها را ذكر مىكنيم:
1 - هنگامى كه وجود آفريدگار حكيم ثابت شد و مسلم است كه حكيم كار عبث نمىكند ناگزير بايد بندگان را موظف به عبادت و اطاعت فرمايد تا بوسيله شناسايى و پرستش خدا به كمالات نفسانى و پاداشهاى جاودانى برسند. و چنانچه از مكلف ساختن آنان خوددارى نمايد آفرينش ايشان لغو خواهد بود، چه هر دانشمندى مىداند كه لذائذ اين جهان آميخته به انواع محنتها و آلام است و اين لذائذ آميخته به آلام و زود گذر شايسته نيستند كه هدف و غايت آفرينش و نظام جهان باشند.
و چون معرفت پروردگار جز از راه وحى براى بندگان ميسر نيست، چه خداوند در حقيقت و صفات با بندگان مشابهت و مشاركت ندارد تا او را از راه مقايسه به خود بشناسند چنان كه امثال و نظائر خود را از طريق مقايسه مىشناسند و به وسيله هيچ يك از حواس هم نتوانند بذات اقدسش دسترسى يابند تا از طريق احساس وى را دريابند.
و عقول بشر براى درك اخلاق فاضله و اعمال صالحه كه موجبات كمال و قرب به اوست كافى نيست و براى معرفت و شناخت موجبات كمال و قرب هم نيازمند به وحى