" هشام ": " زنديقى " از " امام صادق (ع) " پرسيد مرا خبر ده از خداى عز و جل با اينكه قدرت داشته همه مردم را مطيع و موحد بيافريند چرا آنان را اينطور نيافريد؟
" امام ": اگر همه را مطيع مىآفريد در طاعت مجبور بودند و پاداشى براى ايشان نبود، چه در اين صورت طاعت، عمل آنان شمرده نمىشد و بهشت و دوزخ بعنوان پاداش و كيفر معنى نداشت. لكن آنان را مختار آفريده و به طاعت امرشان فرموده و از نافرمانى و معصيت بازشان داشته و به وسيله پيمبران و كتب آسمانى عذر و بهانه آنان را قطع و حجت را بر ايشان تمام كرده است. ونتيجهاش اينست كه چنانچه راه اطاعت پيمايند طاعت، كار ايشان و بديشان مستند باشد و سزاوار پاداش باشند. و چنانچه راه نافرمانى پيمايند معصيت، كار آنان و بديشان مستند باشد و سزاوار كيفر باشند.
" زنديق ": پس كار خوب و شايسته بنده و همچنين كار زشتش كار اوست؟
" امام ": كار نيك كار بنده است و خداوند به او امر فرموده و كار بد هم كار بنده است و خداوند از آن نهى فرموده است.
" زنديق ": مگر كار بنده بوسيله آلات و اعضا و جوارح و نيروهايى نيست كه خدا به او داده است.
" امام ": چرا بوسيله آلت و نيروى خدا داده است لكن بنده با همان وسيلهيى كه كار خوب انجام مىدهد قادر است كار بدى را كه خداوند از آن نهى فرموده انجام دهد.
" زنديق ": پس چيزى از مقدمات عمل به بندگان واگذار شده است؟
" امام ": پروردگار از چيزى نهى نفرموده مگر اينكه مىداند كه بنده قادر به تركش مىباشد. و به چيزى امر نفرموده مگر اينكه مىداند كه بنده قادر به فعلش مى باشد، چه ظلم و ستم و عبث و بيهوده و تكليف ما لا يطاق نسبت به ساحتش روا نباشد.
و اگر امر به چيزى فرمايد كه بنده قادر به انجامش نباشد و نهى از چيزى فرمايد كه