پرستش نمايد نه ذاتش را كه مسمى است يعنى حروف با مفاهيم اسماء را كه به آنها از ذات تعبير مىشود همانا كافر است چه مفهوم موجودى است ذهنى كه از ذات خداوند بوسيله آن تعبير مىشود و بديهى است كه موجود ذهنى مغاير با واجب - الوجود و خالق است، زيرا مفهوم ذهنى مخلوق ذهن است. و هر كس اسم و معنى هر دو را پرستش كند همانا مشرك است و كسانى كه معنى يعنى ذات خدا را پرستش كنند و اسماء و صفاتى را كه خداوند خود را بدانها موصوف ساخته بر خدا اطلاق نمايند و عقد قلبى صادق و جازم بوجود خدا والهيتش داشته باشند و به زبان در آشكار و نهان اقرار و اعتراف كنند اينان به حقيقت اصحاب امير المؤمنين على (ع) مىباشند. و در حديث ديگر چنين است: اينان مؤمنين حقيقى مىباشند.
(3) روايتى كه هشام بن الحكم راجع به نبوت نقول كرده " ثقة الاسلام كلينى " در " كتاب اصول كافى " در باب اضطرار به حجت روايتى از " هشام بن الحكم " آورده كه خلاصهاش به فارسى چنين است:
" هشام ": " زنديقى " از " امام صادق " (ع) پرسيد از كجا پيمبران و فرستادگان را اثبات ميكنى يعنى چه دليلى بر اثبات نبوت دارى؟
" امام ": هنگامى كه ثابت كرديم كه براى ما آفريدگارى است كه برتر از ما و تمام مخلوقات است يعين در حقيقت و صفات بما شباهت ندارد و اين آفريدگار حكيم وبرتر از آنست كه كار عبث و بيهوده از او صادر شود و مردم بتوانند او را مشاهده كنند يا با او تماس جسمانى بگيرند و با وى مصاحبن نموده سخن بگويند و احتجاج كنند و او هم با ايشان سخن گفته احتجاج نمايد، ثابت مىشود كه لازم است براى آن خدا سفرائى در ميان مردم باشد كه زبان او باشند و مقاصد او را به بندگان برسانند و آنان را به مصالح و منافع خود راهنمايى نمايند و آنچه وسيله بقائشان و نيز آنچه سبب نابوديشان است براى آنان يبان كنند. پس به اين بيان وجود وسائطى از