بندگان به خدا سكونت و آرامش پيدا مىكند يا از " إله " بمعنى (فزع) بمناسبت اينكه عابد بسوى پروردگار پناه مىبرد يا از (إله الفصيل) بمعنى قرب وتضرع بچه شتر است نسبت به مادر خود، بمناسبت اينكه بندگان با تضرع خود را به حق نزديك مى نمايند يا از " إله " به معناى (تحير) بمناسبت اينكه دانشمندان در حقيقت ذات پروردگار متحير و سرگردانند. بعضى گفتهاند از " وله " به معناى (تحير) مشتق است. برخى گويند از (لاه) به معناى (ارتفع) مشتق است بمناسبت اينكه خداوند برتر از مشابهت ممكنات است.
بعضى گفتهاند از (لاه يلوه) بمعنى " احتجب " مشتق است بمناسبت احتجاب ذات خدا از عقول بشر.
ظاهر روايت اينست كه از (إله) بمعنى (عبد) مشتق است به هر حال هنگاميكه الف ولام بر (إله) اسمى يا (إله) فعلى افزودند همزه اش را از نظر تخفيف انداختند يا آنكه اول همزه را انداختند و عوض همزه الف ولام آوردند تا الله شد.
پس از مقدمه توجه خوانندگان را به بيانى كه مرحوم مجلسى در ذيل روايت ذكر كرده جلب مىنماييم.
مقصود از جمله (واله مالوه) لازم دارد ظاهرا استدلال بر مغايرت بين اسم و مسمى نيست. بلكه مقصود اينست كه كلمه (إله) به جوهره دلالت مىكند بر وجود معبودى كه آن را پرستش مىكنند. يا آنكه (إله) بمعنى معبود است. يا آنكه اين اسم اقتضا دارد كه پروردگار معبود باشد. سپس به بيان عدم جواز پرستش لفظ پرداخته پس از آن با جملات بعد بر مغايرت بين اسم و مسمى استدلال فرموده است.
و محتمل است كه مقصود از اين جمله استدلال بر مغايرت بين اسم و مسمى باشد به اين بيان كه اين لفظ دلالت بر معنى دارد و بالبداهه دال مغاير مدلول مىباشد، بنابراين احتمال ممكن است آنچه بعد فرموده تحقيق ديگرى باشد، و ممكن است تتمه همين دليل مغايرت باشد و توالى فاسده عقيده كسانى را كه قائل به اتحاد اسم با مسمى مىباشند توضيح داده باشد به اين شرح كه: چون عقل حاكم به مغايرت بين