ولى امام امتناع مى ورزيد، تا آنكه او را با ملكى كه در آن كار مى كرد به هزار دينار خريد و برده را در راه خدا آزاد ساخت وملك را در اختيار او گذاشت تا وسيله ى معيشت وى باشد.
امام با اين عمل خواست كه در برابر احسان وخدمت آن برده، احسان و نيكى متقابل داشته باشد. به بركت اين عطاى خاص امام خداوند متعال وسعتى در كار او فراهم آورد كه فرزندان او گردانندگان چرخ اقتصادى بازار مكه گرديدند ". (1) ابن صباغ مالكى در مورد كرم و سخاوت آن بزرگوار مى نويسد: " موسى بن جعفر (عليه السلام) عابدترين و داناترين و سخىترين و پاك نفس ترين مردم عصر خود بود او پول و مواد غذائى و ديگر نيازمندىهاى ضرورى را به خانههاى مستمندان مدينه حمل مىكرد بى آنكه آنان اطلاع پيدا نمايند اين احسانها و كمكها از كدام ناحيه است و تا روز رحلت آن بزرگوار كسى از اين راز آگاهى نداشت ". (2) احسان به دشمن احسان و نيكى كردن به دوستان كار سهل و آسانى است چون در آنان اميد عوض يا حس إشباع حب ذات و خود دوستى نهفته است و بالأخره او دوست و همكار محسوب مى گردد. ولى كمال كرم و سخاء در آنست كه انسان دوست و دشمن را در موقع نياز، برابر به حساب آورد و تنها خدا را مقصد و مقصود خود قرار دهد. اين برنامه در زندگى امام (صلى الله عليه وآله) بارها اتفاق افتاده است كه تنها به نقل داستان زير بسنده مى كنيم: " در شهر مدينه مردى گمنام و فرومايهاى به سر مى برد كه با امام (عليه السلام) عداوت شديد و كينهء قلبى ديرينه داشت.
حكومت وقت و ايادى او نيز او را تحريك و از عمليات او پشتيبانى مى نمود و او را وا مى داشت هر كينه اى كه در دل دارد در حق خاندان پيامبر و نوادگان على (عليه السلام) روا دارد اين مرد اصرار مى ورزيد كه كينه ى ديرينه و زهرآگين خود را منحصرا بر دامان موسى بن جعفر (عليه السلام) سرشناس ترين فرد خاندان علوى بريزد.