اضطراب دستگاه جور پس از شهادت امام دستگاه جور و بيدادگرى هارون به اضطراب و دلهره افتاد و كنترل خود را از دست داد.
از شخصيتها و رجال كشور دو گروه چاپلوسان دعوت به عمل آورد و نزديك به هشتاد تن از علويان و درباريان و ديگر طبقات مردم خواست كه در سالن زندان از بدن طاهر ديدن به عمل آورند و گواه باشند كه امام با اجل طبيعى خود از دنيا رفته است و سندى چنين آغاز سخن كرد: نگاهى به بدن اين شخصيت بيافكنيد؟ آيا حادثه غير عادى به او رخ داده است؟ برخى از مردم گمان مى كنند و شايعه پراكنى مى نمايند كه اتفاق سوئى درباره ى او انجام گرفته است. در صورتى كه شما مىتوانيد به جايگاه و لباس و فرش و ديگر وسائل زندگى او نگاهى بيافكنيد، هارون پيشواى ما، هدفى جز خدمت نداشته است و ملاحظه مىكنيد كه در تمام وسائل زندگى او توسعه و جلب رضايت او منظور شده است! ". (1) همين اضطراب و ناراحتى درونى كشف از وقوع جرم و خيانت بزرگى است كه جنايتكاران فراوان مرتكب آن مى شوند و هميشه كار عادى و معمولى آنها است. مشهور است كه وفات امام در سال 182 بيست و پنجم رجب بوده است و هنگام رحلت سن شريف آن بزرگوار 55 سال بوده است كه بيست سال از آن در ايام پدر و سى و پنج سال ديگر در مقام رهبرى و امامت شيعيان، عهده دار مسئوليتهايى بوده است.
تجهيز پس از استشهاد و گواهى مصنوعى، دستور دفن صادر شد و سليمان بن ابى جعفر منصور عموى خليفه را كه كاخى نزديك دجله داشت سر و صداى هنگامه اى را كه درباريان پشت سر جنازه، بر پا كرده بودند مى شنيد.
به غلامان و نوكران خود دستور داد كه موكب علم و تقوى و تابوت فضيلت و كرامت را تحويل گيرند و اگر ممانعتى مشاهده كردند وارد كارزار و پيكار شوند.