مبارزه ومقاومت به محروميت از حقوق طبيعى ومشروع او انجاميده است، وبسيارى از آنان را پشت ميله هاى زندان وسلول هاى انفرادى توأم با شكنجه وعذاب كشانده است و در اين راه تنها دلخوشى وسرفرازى آنان در تمامى پهنهء تاريخ سرشار از رنج وتحمل شان اين بوده است كه هرگز تن به ننگ وعار نداده اند وبه صورت جوانمردانه در نگه دارى از احكام واقعى اسلام ودفاع از رهبران راستين امت در برابر ظلم وخفقان حكام عصر ايستادگى مى كنند ولى گاهى به دستور پيشوايان خود وبراى پيشبرد هدف هاى والاتر مأمور به كتمان عقيده وآرمان خويش مى شدند واز تظاهر به آن امتناع مى ورزيدند واين موضوع در مورد اغلب شيعيان عصر هارون صورت پذيرفته است: تقيهء على بن يقطين، كميت بن زياد، معمر بن خلاد، وپيروان اهل بيت (عليه السلام) از اين باب بوده است وتقيه امرى است كه قرآن وحديث ومنطق عقل به صحت ودرستى آن حكم مى كند وسپرى است كه از كيد دشمن، محفوظ مى دارد.
استبداد وخودكامگى خصوصيت ديگرى كه در دوران حكومت خلفاى عباسى حاكم بر سرنوشت مردم بود، ديكتاتورى فردى واستبداد رأى در تصميمات سياسى، ادارى واجتماعى بود شخص خليفه با آن فكر تخديرى وآلوده ى خود، تعيين كننده ى مسير حركت اجتماعى و سياسى مردم بود مجلس شورا يا هيئت تصميم گيرنده اى در كار نبود اگر كسانى طرف شور انتخاب مى شدند از همان ياران غار وهم پالگان بزم شراب، ومغزهاى آلوده به فسادى بودند كه الگوها ووجهه نظرهاى خليفه را درست ياد گرفته بودند وهرگز بر خلاف نقشه ها وتصميمات خليفه، رأى ونظرى از خود نداشتند. خليفهء سايهء خدا وپرتو عنايات الهى بود ودر مسير گسترش اين سايه!! آنچه ظلم وبيداد وغارت اموال ديگران و محدود سازى آزادى افراد، وخفقان واستبداد بود مرتكب مى گشتند، مسئوليت آنرا به گردن " ظل الله " مى نهادند وجاى شگفت نيست كه اين سايه ى گسترده نيز همچون ديگر غاصبان تاريخ، تاب تحمل وتوان كشش تمامى اين مظالم وتعديات واينهمه فساد و