2. محمد بن سليمان يكى از فاميلان محترم واز فرماندهان سپاه روزى با قاضى بصره و غلامان خاص خود عازم گردش بود شخصى از مستمندان شهر معروف به " رأس النعجه " جلو مركب او را گرفت وچنين اظهار داشت:
" آيا رواست از درآمد محصولات خود هر روز صد هزار درهم داشته باشيد ولى من به نصف درهم، هم براى رفع گرسنگى نيازمند باشم ودسترسى به آن پيدا ننمايم؟ اگر معناى عدالت اين است من به چنين عدالتى كافر هستم ".
غلامان محمد كه تحت تأثير سخنان او قرار گرفته بودند به دستو او صد درهم به او دادند وعبور كردند ". (1) عطايا واسرافكاريهاى شهبانو زبيده بانوى اول كاخ خلافت هارون كه عنوان مادرى وليعهد خليفه را داشت در اسراف و تبذير بيت المال وخرج تراشى ها در راه ايجاد هنركده هاى زيبا وفنون جميله و دراماتيك و... دست كم از هارون نداشت. او تحت احساسات وعواطف تنوع طلبى زنانه، هر روز نقشه اى براى تزيينات كاخ خلافت، مى كشيد ودر امر استخدام درباريان و خدمت گزاران نظرهايى داشت كه گاهى با بودجه هاى كلان هم تأمين نمى گشت: او يك بار سيصد هزار درهم در راه خريد غلامى صرف كرد كه تنها امتياز او اين بود كه بهتر ساز و عود مى زند. (2) او در راه تزيين وآرايش همان غلام ووسائل ساز وچنك او پنجاه هزار دينار به مصرف رساند ". (3) او بار ديگر به يك نوازنده بنام " ابن جامع " كه در راه شادمان ساختن شوهر عزيزش سه بيت شعر ترانه خوانده بود از بابت هر شعر، صد هزار درهم مرحمت فرمود كه مجموعا سيصد هزار درهم بود ولى از بابت اين كه شوهر از همسر عقب نماند دستور داد سيصد هزار دينار به او عنايت ملوكانه داشته باشند مبادا دختر ابى فضل بر او غالب وپيروز وبالا