كه مبارزه ى علنى وجهاد عمومى، صورت پذيرد وهمگان در برانداختن حكومت فاسد و پليد او، بسيج گردند.
امام (عليه السلام) در يكى از بيانات خود (آنچنان كه گذشت) به صفوان يكى از علاقمندان خود دستور مى دهد: (1) " هر آنكس بقاء ودوام اين حكومت فاسد را دوست داشته باشد او از اعوان وانصار ستمگران خواهد بود... ".
ودر يكى از بيانات خود به زياد بن ابى سلمه از ياران خود چنين مى فرمايد: " زياد! اگر از قله كوه مرتفع به دره بيافتم وتكه تكه گردم بر من بهتر از اين است كه از دستگاه جور وستم، منصبى را بپذيرم يا شاغل پستى از طرف آن دستگاه گردم يا اينكه با يكى از وابستگان ستم، رفت وآمدى داشته وقدم روى بساط آنان بگذارم مگر براى باز كردن گره مشكل فردى مؤمن يا باز نمودن گرفتارى او يا قضاى دين وبدهكارى او ". (2) برخورد منفى امام (عليه السلام) با حكومت فاسد هارون از آن نظر است كه پذيرفتن برخى از عمليات آن، صحه گذاشتن و قبول نمودن مسئوليت جنايات و ظلمها و خون ريزىهاى ناحق وتعديات و اجحافات گوناگونى است كه حكومت جور مرتكب آنها شده است و يك نوع همكارى مستقيم در ويران ساختن اساس اسلام و فرو ريختن پايههاى عدالت و از بين بردن شالودههاى آئين پاك الهى و محو آثار و شعائر نبوى (صلى الله عليه وآله) است استثنائى كه امام قائل شده است و اجازه اى هم كه داده است فقط به افراد واجد شرائط لازم، در مورد قضاى حوائج مسلمانان، و نجات آنان از زير يوغ ظلم و ستم وحل مشكلات آنان در تشكيلات جور و ستم بوده است تا حقوق آنان پايمال و تضييع نگردد به اين ترتيب مى توان گفت كه اين مورد هم، استثناء از ورود نيست بلكه خود استيفاى حق و پس گرفتن خواستههاى مسلمانان است كه خود موضوعيت دارد به هر ترتيبى امكان داشته باشد بايد از ايادى و چنگال ستمگران نجات داده شود كه گاهى با كشتن و گاهى با كشته