و دستهاى را در پايههاى ساختمانها ودر ميان ديوارها گذاشتند. خانهء امام ششم را آتش زدند وچند بار خودش را به عراق جلب نمودند بدين ترتيب در اواخر زندگى امام ششم (عليه السلام) تقيه شديدتر گرديد وآن حضرت چون تحت مراقبت شديد بود جز خواص شيعه را نمى پذيرفتند، وبالاخره از ناحيه منصور خليفه دوم عباسى مسموم وشهيد گرديدند.
از اين روى در دوره ى امامت امام هفتم، فشار مخالفين شديدتر وروز افزون تر گرديده بود وموقعيت امام هفتم در برابر سياست زور و اختناق، به صورت سلبى ومقاومت منفى بود ودر فكر آماده ساختن زمينه ى حكومت اسلامى بود.
خصيصهء كلى كه از مطالعه تاريخ خلفاى عباسى به دست مى آيد اينكه آنان هر چه در آزار وشكنجه ى پيشوايان معصوم (عليه السلام) مى كوشيدند وبه شيعيان سخت مى گرفتند روز به روز شمار پيروان آنان بيشتر وايمانشان محكم تر مى شد وسازمان خلافت در انظار آنان يك دستگاه پليد ومنفور جلوه گر مى گشت واين مطلب يك عقده ى درونى شده بود كه پيوسته خلفاء معاصر پيشوايان را رنج مى داد ودر حقيقت آنان را زبون و بيچاره مى ساخت.
دوران انتقال خصوصيت ديگر دوران پيشواى هفتم، ترجمه ى علوم ودانش ملل ديگر ونقل آن به محيط اسلامى وظهور فرقه ها واحزاب جديد سياسى ومذهبى بود، كه طبعا برخوردها و تضادهائى با افكار وآراء اسلامى پيدا مى كرد وهدف امام وياران او نشان دادن حقايق اصيل اسلام وارشاد ورهبرى گمراهان وارائه مكتب فكرى واقتصادى وسياسى و فرهنگى اسلام بود كه در سخنان وبيانات امام كاملا نمودار مى باشد وهدف امام پاك سازى محيط اسلامى از كفر، الحاد، زندقه، شعوبى گرى و... بود.
يكى از مهمترين عوامل بروز اين فرقه ها وجود خفقان وظلم وجور عباسيان در مورد دورر نگه داشتن مردم از مكتب غنى وپربار اهل بيت (عليه السلام) بود كه اسلام واقعى وتعاليم