دارند، كشى در كتاب رجال خود گويد: او روزى به امام ابوالحسن عرض كرد آيا شما از من راضى و خشنود نيستيد؟
امام فرمود: به خدا قسم! خداوند و رسول خدا نيز از شما راضى و خشنود هستند (1) على بن ابراهيم يكى ديگر از رجال نويسان و درايه شناسان اسلامى مى گويد: عبد الله بن جندب را در عرفه مشاهده كردم كه بهترين موقف عرفه اى بود كه ديده بودم او دستهاى خود را به سوى آسمان برداشته بود و اشك چشمان او از صورت او غلتيده و به زمين مى افتاد و دعا مى كرد. پس از مراجعت از عرفه به او گفتم خوش به حال تو كه بهترين حال را داشتى و در پاسخ گفت: به خدا جز به نفع برادران دينى دعاى ديگرى نداشتم چون پيشوايم امام موسى فرموده است هر فردى كه پشت سر برادر مؤمن خود دعا كند از عرش الهى ندا داده مى شود كه در مقابل هر كدام از خواستههايى كه به نفع برادر دينى انجام داده اى چند برابر آن، در حق تو پذيرفته مى شود. نمى دانم دعاهاى من مستجاب گرديده است يا نه "؟ (2) على بن يقطين او در سال 124 هجرى در كوفه متولد گرديد و در همان شهر، نشو و نما و پرورش يافت و به تحصيل علم و ادب پرداخت پدرش يكى از ارادت ورزان امام صادق (عليه السلام) بود. او در اواخر حكومت اموى در اثر مظالم و تعديات آنان مجبور به ترك وطن شد و در مدينه رحل اقامت افكند ولى با آغاز حكومت عباسيان از حجاز به عراق برگشت و در كوفه اقامه گزيد و به حكومت عباسيان پيوست و با سفاح و منصور و مهدى همكارى نزديك داشت و منصب مهمى پيدا نمود كه از آن منصب به نفع خود و دوستداران اهل بيت (عليه السلام) استفادهها و بهرهگيريها نمود. بارها دوستى و شيعه بودن او به تشكيلات عباسى سعايت شد ولى او با تدبير وسياست خاصى كه داشت با لطف الهى از اين سعايت ها سالم جان به در برد. على فرزندش جانشين پدر گرديد همان روابط پدر را حفظ نمود و به مقام وزارت و مشاورت هارون رسيد و با دستور و راهنمائىهايى كه از طرف امام داشت در مورد