اصل، خبر مرگ او را علنى ساخت و حتى جنازهء او را به بزرگان و معتمدين قوم، نشان داد تا ريشه ى اين عقيده موهوم را از اساس بخشكاند و اين پندار را باطل سازد. پس از مرگ اسمعيل بود كه پيشواى ششم به ياران خود مجال داد كه درباره ى امام آيندهء خود، سخن به ميان آورند و هر بار كه با تعبيرهاى مختلف سوالى در اين باره به عمل مى آمد پيشواى عاليقدر ما گاهى با تصريح و گاهى با تلويح وكنايه وايماء و گاهى با تعيين و تشخيص كامل، آنان را به سوى امام بعدى، يعنى پسر سوم، خود، (موسى) راهنمائى مى فرمودند كه ما به صورت اختصار، تعدادى از اين نوع تصريحات را از منابع معتبر و مورد وثوق باز آورديم تا نمونه هائى از آن علائم و نشانه ها و تصريحات را نشان داده باشيم.
تصريحات بر امامت آن بزرگوار امامت و پيشوائى امت، يك منصب الهى تفويضى است كه دارندهء آن رياست عمومى دينى و دنيوى مردم را به عهده دارد و آن منصب با تعيين و تصريح هر كدام از پيشوايان معصوم (عليه السلام) قبلى، به افراد بعدى منتقل مى گردد و هرگز انتخاب و اختيار افراد در آن دخالتى ندارد و اين امر در مورد كليه ى پيشوايان عاليقدر ما صورت تحقق پذيرفته است و تعيين امام قبلى در امر امامت، كافى است و اينك در مورد امام هفتم (عليه السلام):
1. مفضل بن عمر جعفى كه يكى از بزرگان و دانشمندان شيعه در عصر امام صادق (عليه السلام) مى باشد، و پيشواى ششم ما توحيد معروف " مفضل " را به افتخار او املاء فرموده است مى گويد: " از پيشگاه امام صادق (عليه السلام) درخواست نمودم كه امام و حجت الهى را پس از خودش تعيين فرمايد. امام در پاسخ فرمودند امام و حجت خدا پس از من فرزندم موسى است كه وارث من وامير شيعيان است من، تو و ياران تو را به او توصيه مى كنم... ". (1) 2. يزيد فرزند سليط كه يكى از مردان تقوى و دانش و در نقل حديث بسيار امين و راستگو و مورد وثوق رجال درايت قرار دارد، مى گويد:
" در سفر حج با جمعى از ياران و دوستان خود به محضر امام صادق (عليه السلام) شرفياب گرديديم