و حاضر سازد. و " هشام " كه از اين جلسات زياد ديده و از اين مصاحبهها بسيار دارد.
گاهى خود شبهات دينى و مشكلات مذهبى را سؤال كرده و پاسخ شنيده و چنان كه سابقا نقل كرديم پانصد مسأله از امام پرسيده و جواب شنيده از آن جمله " علامه مجلسى " در جلد دوم بحار الانوار در باب توحيد از " هشام بن الحكم " روايتى آورده كه خلاصهاش به فارسى چنين است:
" هشام ": پرسيدم از امام صادق (ع) كه دليل توحيد خداوند چيست؟
فرمود اتصال تدبير و تماميت صنع چنان كه خداوند فرموده " لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا (انبياء 22) اگر خدايان متعدد مصدر خلقت بودند نظم آسمان و زمين بر هم مىخورد و فساد در آنها آشكار مىشد.
و گاهى هنگام سؤال ديگران حضور داشته و پاسخ امام را شنيده چنان كه در آتيه نزديكى رواياتى كه راجع به اصول دين نقل كرده از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت. و بالجمله چنان در عقايد مذهبى ورزيده شده كه آنها را با بيان تازه و متين و طرز بى سابقهيى بيان مىكند و استدلالهاى عجيب و تازه يى در مقام اثبات خداوند جهان و صفات وى دارد. اينك منطق وى را در اثبات عقايد دينى ملاحظه فرمائيد.
(1) منطق هشام بن الحكم در اثبات صانع " هشام بن سالم " - نزد " محمد بن نعمان احول " (مؤمن طاق) حضور يافتم مردى برخاست و از وى پرسيد پروردگارت را بچه وسيله شناختى؟
" مؤمن طاق " - بتوفيق و ارشادش و تعريف و راهنماييش.
" هشام بن سالم " - از نزد وى بيرون رفتم سپس " هشام بن الحكم " را ملاقات كردم بوى گفتم: در پاسخ كسى كه از من سؤال كند و بگويد بچه وسيله پروردگارت را شناختى چه گويم؟
" هشام بن الحكم " - سائلى از من سؤال كرد و گفت پروردگارت را بچه وسيله شناختى؟