كه هشام ده يا هفت يا چهار سال قبل از شهادت حضرتش درگذشته باشد. دانشمند محترم (عبد الله نعمه) در كتاب هشام بن الحكم مؤيد ديگرى براى قول نجاشى ذكر مىكند و خلاصه گفتارش به فارسى چنين است: مترجمين نظام اتفاق دارند كه ولادتش بسال 185 هجرى و درگذشتش بسال 221 بوده است اگر چه عقيده استاد ابو ريده اين است كه نظام با خليل بن احمد قبل از سال 170 كه سال درگذشت اوست آشنا شده و اين عقيده را با ارقامى كه قابل توجه مىباشد تعريف كرده است به هر صورت اين اختلاف در سال ولادت نظام است و به منظور ما مربوط نيست زيرا چنانچه ولادت نظام را با گفتار بغدادى ضميمه نمائيم نتيجه ترجيح قول نجاشى راجع بدرگذشت هشام خواهد شد چه بغدادى مىگويد كه نظام بعد از كبرش با گروهى از ملحدان فلاسفه آميزش نموده سپس با هشام بن الحكم مناظره كرده و با او خلطه داشته است بنابر اينكه نظام در سال 185 متولد شده باشد مطلب روشن است چه بر حسب عادت مناظره نظام با هشام و استفاده اش از وى بايد در سالى باشد كه دوران صباوت را طى كرده و وارد مرحله رجوليت شده باشد ولااقل بايد 14 سال از عمرش گذشته باشد و اگر فرض كنيم كه مناظره نظام با هشام بن الحكم و استفاده اش از وى در سال وفات هشام باشد با قول نجاشى تقريبا تطبيق مىكند و چنانچه مطابق تحقيق استاد ابو ريده هم حساب كنيم نتيجه همان خواهد شد زيرا تعبير بغدادى اقتضا مىكند كه نظام بعد از طى دوره جوانى كه عادتا در حدود چهل سالگى است با هشام آشنا شده و از او استفاده كرده است.
(12) علت مرگ هشام بن الحكم از شواهد و قراين تاريخى چنين استنباط مىشود كه مرگ هشام طبيعى نبوده بلكه مستند به مرض قلبى بوده كه در اثر ترس بر وى عارض شده است چه او را به امر هرون الرشيد گرفتند و حكم اعدامش صادر شد و او را مىبردند كه اعدام كنند فرار كرد.
مرحوم مامقانى اعلى الله مقامه مىنويسد: هشام بن الحكم هنگام مرضش از