آثار حياتش را مترتب مى سازيم چه نزد ما حاضر باشد چه از نظر ما پنهان. و براى اين مسأله مثالى بيان كرد و گفت هرگاه مردى با عيال خود نزديكى كند سپس مسافرت به مكه نمايد يا از ما پنهان شود بر ما لازم است كه او را زنده بدانيم يعنى ملتزم به آثار حياتش باشيم تا هنگاميكه مرگش به قطع يا به يكى از طرق شرعى ثابت شود. يحيى بن خالد اين پاسخ را به عرض هرون رساند و از فرداى آن روز مأمورين را براى گرفتن او فرستاد. مأمورين به منزل هشام آمدند و او را نيافتند و اين خبر به هشام رسيد و متوارى شد و دو ماه نگذشت كه هشام از دنيا رفت. و بنا به روايت ديگر وسيله ديگرى فراهم كرد و آن عبارت از مجلس مناظره ييست كه يحيى بن خالد در دربار تشكيل داد و با تبانى قبلى مناظرين، هشام را وارد بحث امامت كردند و هرون هم سخنان هشام را استماع مىكرد و بعد از گفتگوى بسيار سخن هشام به اينجا رسيد كه اگر امام مرا امر به جنگ نمايد اطاعت مىكنم. از شنيدن اين جمله قيافه هرون تغير كرد و گفت هشام مطلب را آشكار كرد. بلافاصله امر بگرفتن هشام كرد، هشام به مداين فرار كرده از آنجا بكوفه گريخت، و در منزل ابن شرف پنهان شد تا از دنيا رفت. ما اين مناظره هشام را در بخش مناظرات مفصلا بيان خواهيم كرد.
عقايد و افكار دينى و مذهبى هشام بن الحكم عقيده " هشام " راجع به خداى جهان آفرين و توحيد با عقيده خدا پرستان و موحدان موافق مىباشد فقط امتيازى كه " هشام " نسبت به اكثر يكتا پرستان دارد اينست كه توحيد " هشام " توحيد يقينى تحقيقى است و " امام صادق " (ع) " هشام " را چنان تربيت كرده كه با على مدارج يقينش رسانيده تا آنجا كه گويى خدا را ديده است و ايمانش به خدا و توحيد وى ايمان حسى است، چه " ابن ابى العوجا " با اينكه معاند است در يك جلسه مصاحبه با امام اعتراف مىكند كه آن قدر آثار قدر خدا را برايم بيان كرد كه نزديك بود خداوند را در برابر چشمانم مجسم