را درباره او اجرا نمايد.) بعلاوه اگر معصوم نباشد ممكن است كه از همسايه و دوست و خويش و رفيق خود جانب دارى نمايد و از اجراى حق درباره ايشان خوددارى نموده حق را كتمان كند. و اين مدعى را قرآن تصديق مىكند، چه خداوند هنگاميكه " به ابراهيم " خليل مىگويد " انى جاعلك للناس اماما " من تو را پيشواى مردم قرار خواهم داد. تقاضا مىكند (كه فرزندان مرا نيز مشمول اين عنايت قرار ده) مىفرمايد " لا ينال عهدى الظالمين " بقره 118. عهد من (امامت به ستمكاران نمىرسد.
تكميل: از اين پاسخ پروردگار استفاده مىشود كه ستمكار بطور اطلاق چه ستمكار به خود باشد چه ستمكار به غير لايق منصب امامت نيست. به عبارت ديگر كسى كه عنوان ظالم بر او بطور حقيقت صدق كند چه در زمان سابق بر امامت چه در زمان امامت شايسته مقام زمامدارى و رهبرى روحانى جامعه اسلامى نباشد. چه در صورتى كه قبل از امامت، اين عنوان بر او صادق باشد اطمينان مردم از او سلب مىشود و او را بعنوان رهبر روحانى نمىپذيرند. چنان كه مرتكب جنايت در محكمه قضاوت افكار عمومى، به محروميت از حقوق اجتماعى براى مدتى معينى و در بعضى از جنايات براى هميشه محروم مىباشد و افكار عمومى مرتكب جنايت را بعنوان زمامدارى ظاهرى هم نمىپذيرند.
سپس " هشام بن الحكم " شرايط و نشان هاى عصمت را توضيح مىدهد.
" عبد الله نعمه " از جلد هفتم بحار روايتى كه راجع بسؤال و جواب " ابن ابى عمير " با " هشام بن الحكم " درباره عصمت است نقل مىكند كه خلاصهاش به فارسى چنين است:
" ابن ابى عمير ": در تمام مدت مصاحتب و رفاقتم با " هشام بن الحكم " نيكوتر از سخنى كه از وى درباره عصمت شنيدم سخنى نشنيدم. چه روزى از وى سؤال كردم كه آيا امام معصوم است يا نه؟ گفت آرى.
گفتم: صفت و نشان عصمت چيست و عصمت بچه وسيله شناخته مىشود؟
گفت: تمام گناهان فقط از چهار خصلت حرص و حسد و غضب و شهوت سر - چشمه مىگيرد. نشان معصوم اينست كه از اين چهار صفت منزه و پاك است. امام