از مرگش به جسم فلكى منتقل مىگردد.
به هر جهت مذهب تناسخ به تمام اقسامش عقلا و نقلا باطل و مخالف ضرورت دين اسلام بلكه مخالف تمام اديان است. و تمام ملل بر بطلان آن اتفاق دارند.
چنان كه از جمله امام صادق (ع): " و مقاله ايشان را تمام فرق به زشتى تقلى كرده اند و تمام امم بر ايشان لعنت مىفرستند " كه در روايت هشام نقل شد همين معنى استفاده مىشود.
اما ادله عقليه بر بطلان تناسخ:
1 - بنا بر حدوث نفس، لازم آيد كه بدن واحد، داراى دو روح و دو جان باشد و در نتيجه يك نفر، دو نفر، و واحد، متعدد باشد و اين معنى ببداهت عقل باطل است.
وجه لزوم اينست كه هنگامى كه استعداد بدن براى تعلق روح كامل شد، از طرف فياض على الاطلاق روح و جانى به آن افاضه شود، چه جود و بخشش مبدأ تمام و فيضش عام است، و شرط كه عبارت از صلاحيت بدن باشد حاصل است، پس راهى براى منع فيض باقى نمىماند. و پس از افاضه روح به چنين بدن چنانچه روح ديگرى هم بدان تعلق گيرد اجتماع دو روح در بدن واحد لازم آيد، يكى روح حادث و ديگرى روح منتقل از بدن ديگر. لكن چنان كه گفته شد اين اشكال مبتنى بر اين است كه نفس جسمانية الحدوث وروحانية البقاء باشد نه آنكه ارواح قبل از خلقت ابدان آفريده شده باشند.
2 - بنابر مذهب تناسخ لازم است كه زمان فساد بدن انسانى يعنى مرگش با وجود و حدوث حيوانى مثلا متصل باشد، چه بر فرض انفصال و تأخير تعلق روح، بعد از مفارقت از بدن انسان به بدن حيوان تعطيل در وجود، لازم آيد. و بنا بر مذهب ارباب تناسخ تطعيل در وجود محال است و قطع نظر از اينكه ارباب تناسخ دليلى بر وجود و تحقق اين لازم يعنى اتصال ندارند، چه علاقه لزوميهيى بين فساد بدن اول و انتقال روح به بدن ديگر اثبات نشده است و مجرد احتمال دعواى بدون دليل است و كافى نيست، خلافش محقق است، زيرا كه بنابر مدعاى ايشان لازم آيد كه