گواه بر اينكه اين قسمت خود، برهانى جداگانه است، روايتى است كه " علامه مجلسى " در " جلد دوم بحار الانوار " در باب توحيد از " هشام بن الحكم " نقل كرده و ما خلاصه آن را در قسمت آراء و عقايد هشام بيان كرديم.
" برهان سوم " - اگر فرض كنيم خداوند دو تا است ناگزير بين آن دو فاصل و فرجهاى، به عبارت ساده جدائى و امتيازى خواهد بود، و اين جدائى و امتياز محقق نشود مگر به موجود ثالثى، و آن موجود ثالث بايد قديم و داخل در حقيقت هر يك از آن دو باشد، پس از فرض دو خدا سه خدا لازم آيد. و براى محقق شدن سه خدا به دو امتياز احتياج داريم. پس از فرض سه خدا پنج خدا لازم آيد. و همچنين الى غير النهايه خدايان رو بتزايد گزارند. و قايل به تعدد خود ملتزم به اين لوازم نخواهد شد.
ناگفته نماند كه احتمالات ديگرى هم در بيان روايت مزبور داده شده و ما از بيم كلال و خستگى خاطر خوانندگان از ذكر آنها خوددارى مى نمائيم.
2 - " علامه مجلسى " روايتى از " هشام بن الحكم " راجع به پاسخ شبهه " ابو شاكر ديصانى " آورده كه ما خلاصه آن را به فارسى براى خوانندگان گرامى نقل مىكنيم:
" ابو شاكر ديصانى ": در قرآن آيتى است كه عقيده ما را تقويت مىكند.
" هشام ": كدام است آن آيه؟
" ابو شاكر ": وهو الذى في السماء إله و فى الارض إله وهو الحكيم العليم (زخرف - آيه 84). و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هم او حكيم و داناست.
" هشام ": - ندانستم در پاسخش چه بگويم، سپس براى اداى مناسك حج به حجاز رفته به محضر " امام صادق " (ع) شرفياب شدم و مسأله را از حضرتش پرسيدم.
" امام ": اين سخن سخن زنديق ناپاكى است. هنگاميكه مراجعت كردى بوى بگوى نامت در كوفه چيست؟ او خواهد گفت فلان. بگو نامت در بصره چيست او خواهد گفت فلان. پس از آنكه در هر دو شهر يك نام براى خود ذكر كرد، بگو خداى ما هم چنين است. در آسمان و زمين و درياها و هر مكانى إله و معبود و پناهگاه است.
" هشام " بكوفه مراجعت كرده ابو شاكر را ملاقات نمودم و پاسخ امام را بوى گفتم.