ناحيه بشر نيكو نباشد، چه اين گونه اعمال از روح است كه به اعتقاد آنان خداوند جهان است، زيرا كه معنى استغاثه وتضرع نسبت به خدا اين است كه نور نسبت به خود استغاثه نمايد و از خود استمداد جويد و اگر گويند استمداد از ظلمت وتضرع بسوى اوست مفتضح تر خواهد بود چه شايسته مقام ربوبى نيست كه استغاثه از غير نمايد و از غير كمك و مساعدت بخواهد.
" ج " - كسى حق ندارد به كسى بگويد كار خوبى كردى يا كار بدى مرتكب شدى زيرا كه گوينده يا نور است يا ظلمت. چون غير نور وظلمت در جهان چيز ديگرى نيست، اگر گوينده نور باشد لازم آيد كه مادح و ممدوح يا ذام و مذموم يكى باشد با اينكه بين مادح و ممدوح و همچنين ذام و مذموم مغايرت لازم است. و محتمل است كه منظور از اين فرمايش اين معنى باشد كه عقل ببداهت حكم به مغايرت بين افراد و اشخاص مىكند با آنكه بنابر مذهب مانويه ارواح تمام اشخاص شخص واحدى هستند و آن واحد خداوند است و اين عقيده نزديك بعقيده وحدت وجوديها است.
و اگر گوينده ظلمت باشد با آنكه كار بد مقتضى طبيعت اوست چگونه حكم به زشتى و بدى آن مىنمايد.
و ممكن است كه دليل سوم به اين نحو تقرير شود: ظاهر اين است كه مدح و نكوهش هر دو از ناحيه نور ست و هيچ يك معقول نيست، چون مورد نكوهش ظلمت است و چون در كار بد مجبور است، ملامت و نكوهش قبيح است. و مورد مدح نور است و معقول نيست كه نور مادح خود باشد، چه اتحاد مادح و ممدوح غلط است.
" د " - مانويه مىگويند نور خداوند جهان آفرين است وظلمت مخلوق اوست و به حكم عقل خالق بايد تواناتر از مخلوق باشد با آنكه مطابق گفتار ايشان مطلب معكوس است، زيرا كه ابدان را مخلوق ظلمت مىدانند و آنچه ما مشاهده مىكنيم از ابدان افراد انسان و حيوان و اجسام نبات و جماد همه مخلوق ظلمت و همه آثار قدرت