واحد و يگانه است.
و در روايت ديگرى از " هشام بن الحكم " عين همين گفت و شنود نقل شده با اضافهاى كه در آخر روايت است و آن اضافه اين است كه امام فرمود: اگر ادعا كنى كه آفريننده دو تاست، چون دو تا بودن تحقق نپذيرد مگر بما به الامتياز بين دو چيز، بايد ملتزم بفرجهاى شوى و چون عدد دو خدا با فرجهيى كه قديم است بالغ بر سه خواهد شد، ناگزير دو فرجه ديگر لازم است تا سه بودن محقق شود، و اين دو فرجه هم بايد قديم باشند. در اين صورت عدد قدما به پنج مىرسد، و همچنين عدد خدايان وفرجهها رو بفزونى گذارد الى غير النهايه.
بيان: توضيح روايت بالا محتاج به آشنا شدن ذهن خوانندگان محترم به تقرير برهان تمانع است و دانشمندان علم كلام براى تقرير برهان تمانع وجوهى ذكر كرده اند و ما دو وجه از آنها را از نظر خوانندگان گذرانيده سپس به توضيح روايت مىپردازيم:
وجه اول: وجوب وجود، مستلزم توانائى كامل به ايجاد تمام ممكنات است، و البته توانائى بر ايجاد چيزى بدون توانائى بر رفع و دفع موانع و اضدادش ممكن نباشد و چنانچه واجب الوجودى اين توانائى را نداشته باشد ناقص خواهد بود و ناقص شايسته مقام خدائى نيست. بنابراين اگر در جهان هستى دو واجب الوجود باشد بايد هر دو توانائى على الاطلاق باشند. و از فرض توانائى مطلق هر دو عجز و ناتوانى هر دو لازم آيد، زيرا كه توانائى مطلق هر يك، مستلزم بلكه عين توانائى بر دفع ديگرى است از اراده ضد و مانع آن چيزى كه اراده كرده است. مثلا اگر يكى از آن دو اراده نمايد كه زمين متحرك باشد بايد قادر باشد كه ديگرى را از اراده سكون زمين جلوگيرى نمايد. بنابراين ديگرى توانائى بر اراده سكون زمين نخواهد داشت، و ناتوانى ديگرى نسبت به اين معنى عجز و نقص است در صورتى كه ما براى ديگرى هم توانائى مطلق فرض كرده بوديم.
اگر گفته شود كه قدرت مطلق هر يك نسبت به ممكنات فرض مىشود و اراده هر يك چيزى را در زمينه تعلق اراده ديگرى به ضد آن ممتنع است، نظير اراده خداى واحد به شرط وجود ضدش. در پاسخ اين شبهه مىگوئيم كه مثال شما با مورد بحث فرق