آنان مى باشد، بسيار است. به عنوان نمونه به چند مورد از افادات علمى امام جواد (عليه السلام) در دوران زندگى كوتاه مدتش، مى پردازيم:
هنگامى كه از شكار برمىگشت و داستان برخورد او با مأمون كه گذشت.
سخنانى كه امام جواد (عليه السلام) در سن نه و ده سالگى به مأمون گفت، شايسته يك طفل يازده ساله نيست و به سخنان مرد جهان ديده و درس خوانده شباهت دارد كه از مسائل روانى و قوانين حقوقى و جزايى اطلاع كامل داشته باشد تا بتواند مسائل را به خوبى تحليل نمايد. و چون چنين مكتب و كلاسى، وجود نداشت به آسانى پى مى بريم كه در كلاس الهى و مكتب آسمانى تعلم ديده اند و علوم و معارف آنان: علم الهى ولدنى مى باشد.
اين گونه قضايا را جز در پرتو امدادهاى غيبى و عنايات خاص الهى كه در حق پيشوايان مبذول داشته است، نمى توان توجيه و تفسير نمود. اغلب مورخين نوشته اند كه داستان ازدواج امام (عليه السلام) با ام الفضل صبيبه مأمون با تشويق و اصرار مأمون پس از اين معارفه و آشنايى صورت گرفت و امام جواد (عليه السلام) از آن پس مورد تعظيم و تكريم و احترام مأمون قرار گرفت و از علوم و دانش او بهره ها برد.
2. مذاكره فقهى با رئيس ديوان عالى بغداد:
در تشكيلات خلفاى عباسى، عده اى از منتسبين علم و دانشمندان فنون مختلف وجود داشتند كه علم و دانش خود را به قيمت نازل و بهاى اندكى، در برابر ماديت فروخته و خود را در قيد و بند ماديت و رياست طلبى گرفتار ساخته بودند و بر خلاف اقتضاى طبع، علم و دانش دوستى كه آدمى را به نورانيت و معنويت مى كشاند، آنان هر روز به سوى تاريكى وظلمت و به غرقاب ماديت نزديكتر مى شدند. يكى از آنان قاضى القضاة بغداد و به تعبير امروز، رئيس ديوان عالى كشور اسلامى آن روز، يعنى " يحيى بن اكثم " بود.
او در فساد اخلاق و مراتب رذائل نفسانى مشهور و معروف شهر بود. (1)