هنگامى كه پاسخ سؤالات داده شد، مأمون به شعف و خوشحالى افتاد، رو به خاندان عباسى كه همه پسر عموهاى او بودند، گفت: " آيا سزاوار است كه از چنين شخصيت عالم و دانا بگذريم؟ آيا كسى از شما مىتوانست، پاسخ اين مسائل را از ديدگاه فقهى همانند او بيان كند؟ " همگى اعتراف كردند كه تشخيص مأمون در انتخاب امام (عليه السلام)، بىجهت نبوده است. مأمون افزود، دودمان اهل بيت (عليه السلام)، علم و دانش آنان ارتباطى به سن و سال آنان ندارد دانش آنان از سرچشمه وحى گرفته مىشود، آيا نمىدانيد پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)، على (عليه السلام) را به اسلام دعوت نمود و اسلام او را پذيرفت، در صورتى كه بيش از ده سال نداشت؟
با حسن (عليه السلام)، و حسين (عليه السلام) آن دو كودك خردسال، بيعت انجام داد در صورتى كه سن آنان پايينتر از شش سالگى بود، و جز آنان از هيچ كدام از كودكان بيعت نپذيرفت.
ازدواج فرداى آن جلسه بود كه مأمون (عليه السلام)، شخصيتهاى برجسته و دانشمندان و رجال لشكرى و كشورى را فراخواند و مجلس باشكوهى، ترتيب داد و مراسم عقد دختر خود " ام الفضل " را با امام جواد (عليه السلام) انجام داد. امام جواد (عليه السلام) در همان سالى كه با دختر مأمون، عروسى كرد از بغداد به مدينه بازگشت و تا سال 220 در مدينه مى زيست تا حكومت به دست معتصم افتاد.
معيار شناخت حديث صحيح در يكى از مجالس مناظره كه فراوان در حضور مأمون تشكيل مى يافت، يكى از علماى دربارى براى توليد عداوت و كينه در قلوب عده كثيرى از حضار مجلس نسبت به ساحت امام جواد (عليه السلام) از امام (عليه السلام) سؤال كرد چه مى فرماييد، در مورد آن حديثى كه دربارهء يكى از ياران نزديك رسول خدا (صلى الله عليه وآله) وارد شده است و مى گويد:
" جبرييل بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) نازل گرديد و عرض كرد اى رسول خدا (صلى الله عليه وآله)! خداوند متعال تو را سلام مى رساند، و مى فرمايد از يكى از ياران خود بپرس كه خداوند متعال از تو راضى