ايجاد محيط ارعاب و فشار و خفقان تا بدانجا بود كه كسانى، صرفا به خاطر نوعى علاقه و محبت به امام (عليه السلام)، يا داشتن كوچكترين رابطه اى با آن حضرت، دستگير و زندانى مى شدند. به عنوان نمونه مى توان از مردى شامى ياد كرد كه با غل و زنجير و كند و بند، دستگير شده و در بغداد، زندانى بود و بالأخره امام جواد (عليه السلام)، به شكل اعجاز گونه اى او را از زندان نجات داد و محافظين زندان، وقتى متوجه شدند، دچار اضطراب و وحشت گرديدند. (1) شروع توطئه خائنانه جلب امام (عليه السلام) از مدينه به بغداد، براى محدود ساختن و در نهايت نابود كردن وى بود.
اين مسأله، در اذهان مردم چنان آشكار بود كه حتى يك كرايه چى هم متوجه آن شده، مى گويد: پيش خودم گفتم با وضعى كه او دارد، ديگر هرگز به وطن خود، باز نخواهد گشت! (2) كلا مدت 11 ماهى كه امام در بغداد بود، آكنده بود از جوسازى، تضعيف، تحريك، ايجاد خصومت، كنترل شديد مرتبطين با امام (عليه السلام). با آنكه امام (عليه السلام)، در شيوهء عمل، به گونه اى رفتار مى كرد كه بهانه به دست خليفه ندهد و ارتباطاتش مكتوم و پنهانى بماند، ولى معتصم، به دلائل ساختگى و اتهامات جعلى، مى كوشيد تا نقشههاى شوم خود را اجرا كند. عده اى از وزراى خود را وادار كرد تا در مجلسى در حضور امام (عليه السلام)، به دروغ شهادت دهند كه امام (عليه السلام)، قصد قيام مسلحانه داشته و يك سرى نامه ها و اسناد جعلى هم، به عنوان اينكه از غلامان امام (عليه السلام)، به دست آمده در آن مجلس ارائه دهند، ولى امام (عليه السلام)، در همان مجلس پرده از توطئه آنها برداشته، آنها را رسوا نمود. (3) معتصم هم به شيوهء مأمون، گاهى مجالس بحث، ترتيب مى داد تا از اين طريق، موقعيت علمى امام (عليه السلام) را پايين آورد ولى نتيجهء معكوس مى گرفت. در يكى از اين مجالس، كه با حضور امام (عليه السلام) و خانوادهء معتصم و وزراء و فرماندهان و منشيان او تشكيل