بازگويى آنها واجد اهميت به سزايى مى باشد چون نوع روابط را نشان مى دهد ومرحوم علم الهدى كاشانى (م 1115 ه. ق) تعداد پنج مورد از نامههاى اين بزرگوار را در جلد دوم كتاب " معادن الحكمه " آورده است كه ما به دو و سه مورد از آنها اشاره مى كنيم و مىگذريم:
1. در پاسخ على بن اسباط:
على بن اسباط كه يكى از ارادتمندان آن بزرگوار بود، در مورد دختران دم بخت خود نامه اى به امام (عليه السلام) نوشته بود، كه چه كنم، كفوو هم شأنى پيدا نمى شود تا زندگى آنان را سر و سامان دهم؟
امام (عليه السلام) در پاسخ نامه پس از ذكر نام خدا نوشته اند: " نامه ى تو را دريافت كردم و مقصد تو را فهميدم، تو خيلى در اين باره فكر مكن! خداوند تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، چون رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرموده است:
" وقتى خواستگارى به سراغ شما آمد كه اخلاق دينى او را مى پسنديد، پس به تزويج او رضايت دهيد و اگر وصلت صورت نگيرد در روى زمين، فساد بزرگى رخ مى دهد، در مورد املاك كه گفته بودى، حاكم آنها را مى خواهد، شما در اين باره استخاره نما، اگر پس استخاره به دلت نشست، آنها را به فروش و به ديگر ملك، تبديل نما، ولى حتما استخاره مى بايست بعد از دو ركعت نماز بوده باشد و در بين استخاره ها هرگز با كسى گفتگو منما ". (1) 2. در پاسخ نامهء احمد بن حماد:
در " مجموعه ورآم " شيخ سعيد ابوفراس نقل كرده است كه ابو محمود احمد بن حماد نامه مفصلى به امام جواد (عليه السلام) نگاشت. امام (عليه السلام) در پاسخ آن نامه، چند جمله كوتاه مرقوم فرمودند: " هر آن كس كه در عشق و هواى صاحب خود باشد، و با دين او متدين گردد پس او همراه و هم رأى اوست، هر چند از او دور باشد چون بعد منزل نبود در سفر روحانى اما